معنی کلمه عابدفریب در لغت نامه دهخدا
از این مه پاره عابدفریبی
ملائک سیرتی خورشیدزیبی.سعدی.گوئی دو چشم جادوی عابدفریب او
بر چشم من بسحر ببستند خواب را.سعدی.آن چشم آهوانه عابدفریب بین
کش کاروان سحر بدنباله میرود.حافظ.
عابدفریب
از این مه پاره عابدفریبی
ملائک سیرتی خورشیدزیبی.سعدی.گوئی دو چشم جادوی عابدفریب او
بر چشم من بسحر ببستند خواب را.سعدی.آن چشم آهوانه عابدفریب بین
کش کاروان سحر بدنباله میرود.حافظ.
معنی کلمه عابدفریب در فرهنگ عمید
۲. [قدیمی، مجاز] جذاب، نافذ: گویی دو چشم جادوی عابد فریب او / بر چشم من به سحر ببستند خواب را (سعدی۲: ۳۰۸ ).
معنی کلمه عابدفریب در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه عابدفریب
گویی دو چشم جادوی عابدفریب او بر چشم من به سحر ببستند خواب را
بارک‌الله بارک‌الله زان بت عابدفریب ماه‌چهر و سست‌مهرو مخت‌روی و راهزن