معنی کلمه عائشه در لغت نامه دهخدا
عائشة. [ ءِ ش َ ] ( اِخ ) بنت احمد القرطبیه. شاعره و ادیبه و از مردم قرطبه است. او در عصر خویش در اندلس به فهم و فضل و کمال مشهور بود و خطی زیبا داشت و ملوک اندلس را مدح گفت و تا آخر عمر شوهر نکرد. به سال 400 هَ. ق. درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ). و رجوع به عقد الفرید ج 1 ص 245 و عیون الاخبار ج 1 ص 258 شود.
عائشة. [ ءِ ش َ ] ( اِخ ) بنت اسماعیل پاشابن محمد کاشف تیمور. یکی از شعراء و ادباء و از نوابغ مصر بود و به عربی و ترکی و فارسی شعرمیسرود. به سال 1256 هَ. ق. در قاهره متولد شد و به سال 1320 هَ. ق. درگذشت. او را آثار بسیاری است از جمله دیوان شعر اوست به عربی. ( از الاعلام زرکلی ).
عائشة. [ءِ ش َ ] ( اِخ ) بنت طلحةبن عبیداﷲ. از طایفه بنی تیم بن مرة است. زنی ادیب ، فصیح و عالم به اخبار و حکایات عرب بود. مادر او ام کلثوم دختر ابوبکر صدیق و خاله وی عایشه ام المؤمنین است و به خاله خود سخت شباهت داشت. عائشه روی خود را نمیپوشانید. شوهر او، مصعب ، او را در این باره سرزنش کرد. عائشه گفت خدا مرا صورتی زیبا داده است ، دوست دارم آن را به مردمان بنمایانم و روی خویش را نمیپوشم. بخدا سوگند در من عاری نیست که کسی بتواند مرا بدان یاد کند. چون مصعب کشته شد، عمربن عبیداﷲ تیمی او را به زنی گرفت. و چون عمر به سال 82 هَ. ق. درگذشت ، عائشه دیگر شوی نگرفت... حدود سال 110 هَ. ق. درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ).
عائشة. [ ءِ ش َ ] ( اِخ ) بنت محمد عبدالهادی مقدسی. در عصر خود سیده محدثان دمشق بود و به سال 723 هَ. ق. به دمشق متولد شد و در آنجا نشأت یافت. صحیح بخاری را بر حافظ حجاز خواند و ابن حجر از او روایت کند و کتابهای دیگر را نیز بر او خواند. عائشه در پایان عمر در علم حدیث منفرد گشت. به سال 816 هَ. ق. به دمشق درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ).