معنی کلمه ظله در لغت نامه دهخدا
تو دو قله نیستی یک قله ای
غافل از قصّه ی ْ عذاب ظله ای.مولوی.ج ، ظُلَل ، ظِلال. || دامت ظلةالظِل ؛ أی ما یُستظل به.
ظلة. [ ظَل ْ ل َ ] ( ع اِمص )اقامت به جائی. || صحت. سلامت. تندرستی.
ظلة. [ ظِل ْ ل َ ] ( ع اِ )سایبان. آله. آله گاه. باران گریز. عالة :
چون بت سنگین شما را قبله شد
لعنت و کوری شما را ظله شد.مولوی.