طسوج

طسوج

معنی کلمه طسوج در لغت نامه دهخدا

طسوج. [ طَس ْ سو ] ( معرب ، اِ ) مأخوذ از تسوی فارسی. معرب است. کرانه. || ناحیه. || چهاریک دانگ که دو حبه باشد. ج ، طساسیج.( منتهی الارب ) ( آنندراج ). تسو، یعنی چهار جو. ( دهار ). سه ثمن مثقال. ( مفاتیح خوارزمی ). تسوی. ( زمخشری ). مقدار دو جو میانه. ربع دانگ. بیست وچهاریک مثقال. و در رساله اوزان نوشته که طسوج بیست وچهارم حصه هر چیز را گویند. ( غیاث اللغات ). درهم. درم ، و هو فارسی معرب و وزن آن شش دانگ است و دانگ دو قیراط باشد و قیراط دو طسوج و طسوج دو جو میانه... ( منتهی الارب ):
تو بگوئی نک دل آوردم به تو
گویدت این دل نیرزد یک تسو.مولوی.و رجوع به تسو و استان و الجماهر ص 49 و فرهنگ شعوری ج 2 ص 162 و کتاب المعرب جوالیقی ص 76 شود.
طسوج. [ طَس ْ سو ] ( اِخ ) مرکز بلوک انزاب مرند.
طسوج. [ طَس ْ سو ] ( اِخ ) در ساحل شمالی دریاچه ارومیه قصبه ای است بر دو مرحله تبریز بجانب غربی و درشمالی بحیره چیچست افتاده است ، باغستان بسیار داردو میوه هاش بسیار و نیکو بود، هواش از تبریز گرمتر است و بجهت قرب بحیره چیچست به عفونت مائل و آبش از رودی که از آن جبال آید و از عیون ، سکانش از ترک و تاجیک ممزوجند، حقوق دیوانیش کمابیش پنجهزار دینار به دفتر درآمده است و به وقف ابواب البر ابوسعیدی تعلق دارد. ( نزهةالقلوب چ اروپا ص 80 ). آب مرورود از کوه سهند برمیخیزد و بر ولایت مراغه گذشته به دره کاودوان با آب جغتو ضم شده ، به دریای شور طسوج میریزد. طولش هشت فرسنگ باشد. ( نزهةالقلوب چ اروپا ص 223 ). آب تغتو از کوههای کردستان بحدود کریوه سینا برمیخیزد و به آب جغتو جمع می شود و به دریای شور طسوج میریزد. طولش پانزده فرسنگ باشد. ( نزهةالقلوب چ اروپا ص 224 ).
طسوج. [ طَس ْ سو ] ( اِخ ) از بلوکات ناحیه دشتی ، در جنوب شرقی دهدشت ، طول 54 و عرض 15 کیلومتر، حد شمالی فراشبند، حد جنوبی سناوشنبد، حد شرقی محال چهارگانه ،حد غربی بلوک ، هوای آن گرم و اراضی آن بی آب و بیحاصل. مرکز و ناحیه آن تنگ باغ. ( جغرافیای سیاسی کیهان صص 80 - 81 ). میانه شمال و شرق کاکی است ، درازی آن از سیرگاه تا قریه درتک یازده فرسنگ و پهنای آن از نیم فرسنگ نگذرد. کشت کار این ناحیه دیمی است. با آنکه هوائی گرم دارد و رودخانه از آن میگذرد، هیچ درختی جز کُنار ( در آنجا ) یافت نشود و در کناره رودخانه آن دراج فراوان باشد. محدود است از جانب مغرب و جنوب به ناحیه ستارشنبه و قصبه ناحیه طسوج تنگ باغ است. دوازده فرسنگ در جانب مشرق کاکی است و این ناحیه مشتمل است بر یازده قریه آباد. ( فارسنامه ناصری ).

معنی کلمه طسوج در فرهنگ عمید

= تسو

معنی کلمه طسوج در فرهنگ فارسی

بلوکی است در ناحیه دشتی در جنوب شرقی دهدشت محدود از طرف شمال به فرشبند از جنوب به سناوشنبد از مشرق به محال چهارگانه از مغرب به بلوک هوای آن گرم و اراضیش بی آب و بی حاصل و مرکز آن تنگ باغ است .
۱ / ۲ - ۱ مثقال ۲ - وزن دو دانه از دانه های جو ۱ / ۴ دانگ . ۳ - نوعی سکه ( ایلخانان ) .
دهی از دهستان چرام بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان ٠

معنی کلمه طسوج در دانشنامه عمومی

طسوج (کوار). طسوج، مرکز بخش طسوج و شهری از توابع این بخش در شهرستان کوار استان فارس ایران است.
براساس سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت شهر طسوج برابر با ۴، ۵۵۵ نفر ( ۱، ۱۴۱ خانوار ) بوده است.

جملاتی از کاربرد کلمه طسوج

اسلام‌آباد، روستایی است از توابع بخش شنبه و طسوج شهرستان دشتی استان بوشهر ایران.
به نزد شوکت او چرخ در حساب طسوج به نزد همت او بحر در شمار قفیز
دنیا بر ملکش‌کم از طسوج دریا بر جودش کم از نفیر