طربگاه

معنی کلمه طربگاه در لغت نامه دهخدا

طربگاه. [ طَ رَ ] ( اِ مرکب ) طربخانه. طرب سرای. محل شادی. جایگاه طرب :
خویشتن را زتنگنای دلم
به طربگاه دل براندازد.عرفی ( از آنندراج ).گوش مخالفش به طربگاه عافیت
مغز فغان شنیده ز نی های استخوان.ملا طغرا ( از آنندراج ).

معنی کلمه طربگاه در فرهنگ عمید

طربخانه، طرب سرا، محل عیش وعشرت.

معنی کلمه طربگاه در فرهنگ فارسی

طربخانه طرب سرای محل شادی جایگاه طرب .

جملاتی از کاربرد کلمه طربگاه

عشق صورت کن سروده در طربگاه شهود روح راه رقص بر آهنگ آوا ساخته
چه حاجت مطرب دیگر طربگاه ‌محبت را که از یک دل تپیدن کار چندین ساز می‌آید
خلوتکدهٔ غنچه طربگاه بهار است در یاد تو خود را به دل تنگ شکستم
دل و جان را طربگاه و مقام او شراب خم بی‌چون را قوام او
از مقیمان طربگاه دلیم اما چه سود آب در آیینه‌ها آخر کدورت می‌شود
در طربگاه حضورم بار فرصت داده‌اند روزکی چند انتخاب آرزوها می‌کنم
اندرین تیره‌شب از پرده برون تاخته است می روشن به طربگاه حریفان زده‌ای
جیب‌ها موج طربگاه حضور دریاست فکر خود کن‌ گرت اندیشهٔ رب باید کرد
سختی دنیا طربگاه حریصان است و بس می‌شود سگ را دلیل سیر مهتاب استخوان
ز برق آه سازم خانه روشن طربگاه زر اندودم همینست