جملاتی از کاربرد کلمه طربگاه
عشق صورت کن سروده در طربگاه شهود روح راه رقص بر آهنگ آوا ساخته
چه حاجت مطرب دیگر طربگاه محبت را که از یک دل تپیدن کار چندین ساز میآید
خلوتکدهٔ غنچه طربگاه بهار است در یاد تو خود را به دل تنگ شکستم
دل و جان را طربگاه و مقام او شراب خم بیچون را قوام او
از مقیمان طربگاه دلیم اما چه سود آب در آیینهها آخر کدورت میشود
در طربگاه حضورم بار فرصت دادهاند روزکی چند انتخاب آرزوها میکنم
اندرین تیرهشب از پرده برون تاخته است می روشن به طربگاه حریفان زدهای
جیبها موج طربگاه حضور دریاست فکر خود کن گرت اندیشهٔ رب باید کرد
سختی دنیا طربگاه حریصان است و بس میشود سگ را دلیل سیر مهتاب استخوان
ز برق آه سازم خانه روشن طربگاه زر اندودم همینست