طبقا

معنی کلمه طبقا در لغت نامه دهخدا

طبقا. [ طَ] ( معرب ، اِ ) بلغت رومی نوعی از گندم باشد، لکن باریکتر از گندم است و آنرا بفارسی کاکل گویند. خوردن آن اسب را ضرر نرساند، لکن آدمی را ضرر به معده رساند. ( برهان ) ( آنندراج ). نوعی از گندم است ، اما باریکتربود، و حشیش وی یک بالای مرد بود، و در سردسیرها کارند، و آنرا کاکل خوانند و مزاج وی مانند مزاج گندم بود، لکن نفاخ بود و نان وی چون گرم بود نیکو بود، اما چون سرد شود بد بود و دیر از معده بگذرد و اگر از آرد وی حسوئی سازند، سینه را پاک گرداند، و سرفه سخت را نافع بود، و بول براند، گرده و مثانه را پاک کند، و مضر بود بمعده ، و نفخ و قراقر پیدا کند، و اگر اسب بخورد هیچ مضرت به وی نرسد، چنانکه از گندم مضرت میرسد. ( اختیارات بدیعی ). به یونانی نوعی از گندم باریک است. و بقول جالینوس سلت است. و بقول صاحب تحفه شیلم است. توهم کرده کسی که آنرا خندروس دانسته. ( فهرست مخزن الادویه ). شیلم است. ( تحفه حکیم مؤمن ).

معنی کلمه طبقا در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی طَبَقاً: برابر- مساوی (در عبارت "لَتَرْکَبُنَّ طَبَقاً عَن طَبَقٍ "منظور این است که شما حالی را پس از حالی که مراحل مختلف زندگی و در سختی و زحمت مطابق یکدیگرند ، طی می کنید )
ریشه کلمه:
طبق (۴ بار)

جملاتی از کاربرد کلمه طبقا

دوزخ هفت درک است زبر یکدیگر، هر درکی را دری است که اهل آن درک بآن در درشوند: درک اوّل جهنّم است سمّیت جهنّم لانّها تتجهّم فی وجوه الخلق، این جهنّم جای عاصیان امّت احمد (ص) است، ایشان که اهل توحیدند امّا گنه کارانند بقدر گناه ایشان را درین جهنّم عذاب کنند و بعاقبت بیرون آیند و ببهشت شوند و عذاب ایشان از تبش آتش بود نه از عین آتش که درین درک عین آتش نباشد، فاذا خرج منها اهل التّوحید جعلت طبقا علی سائر الدّرکات.