معنی کلمه طبسی در لغت نامه دهخدا
طبسی. [ طَ ب َ ] ( ص نسبی ) منسوب به طبس که شهری است بین نیشابور و اصفهان و کرمان. ( سمعانی ورق 367 ب ).
طبسی. [ طَ ب َ ] ( اِخ ) احمدبن ابوجعفر طبسی از محدثان متقدم بوده و از محمدبن حبان سماع کرده است. ( انساب سمعانی ورق 367 ب ).
طبسی. [ طَ ب َ ] ( اِخ ) احمدبن سهل بن بحر طبسی فقیه ، مکنی به ابوالحسین. او راست : تصانیفی در لغت. وی از یحیی بن صاعد و ابن حزیمه روایت دارد و از محدثان متقدم بشمار میرفته است. ( از انساب سمعانی برگ 367 ب ).
طبسی. [ طَ ب َ ] ( اِخ ) احمدبن محمدبن ابراهیم طبسی تاجر، مکنی به ابونصر نزیل نیشابور. حاکم ابوعبداﷲ حافظ گوید: وی از ابوقریش محمدبن جمعةبن خلف قهستانی و جزوی روایت کرده است و گمان میکنم در نیشابور درگذشته است. ( از انساب سمعانی برگ 367 الف ).
طبسی. [ طَ ب َ ] ( اِخ ) احمدبن محمدبن سهل طبسی فقیه بارع شافعی ، مکنی به ابوالحسن. از متقدمان و از اصحاب مروزی بوده است. او در نیشابور از ابوبکر محمدبن اسحاق بن حزیمه و در عراق ازابومحمدبن صاعد سماع کرده است و در خانقاه نیشابور سکونت گزید و به تدریس و املای حدیث پرداخت ، آنگاه به طبسین رفت و شنیدم وی بسال 358 هَ. ق. درگذشته است. حاکم ابوعبداﷲ حافظ بدینسان ترجمه وی را آورده و هم گوید: و شنیده ام که ابوالحسن را شرحی بر مذهب شافعی رحمةاﷲ بوده که آنرا در هزار جزو با خطی بسیار دقیق تألیف کرده است. ( از انساب سمعانی برگ 367 ب ).
طبسی. [ طَ ب َ ] ( اِخ ) حسن بن حسین بن حسن بن فضل طبسی ، مکنی به ابوعلی. از محدثان متقدم بوده است و از ابوالحسن علی بن منصوربن عمربن تقی سمرقندی و او از ابوعیسی ترمذی روایت دارد. و ابوالحسن سمرقندی کتاب جامع ابوعیسی ترمذی را روایت کرده است. ( از انساب سمعانی برگ 367 ب ).
طبسی. [ طَ ب َ ] ( اِخ ) حسن بن محمدبن فیروزان طبسی ، مکنی به ابوعلی مردی فقیه و از محدثان متقدم بوده است. وی از ابوالعباس اصم روایت دارد. ( از انساب سمعانی برگ 367 ب ).
طبسی. [ طَ ب َ ] ( اِخ ) سهل بن ابراهیم طبسی ، مکنی به ابوالحسین. وی از محدثان متقدم بوده و حسن بن محمد سکونی از او روایت دارد. ( از انساب سمعانی برگ 367 ب ).
طبسی. [ طَ ب َ ] ( اِخ ) شمس الدین طبسی دوبودند یکی اشعار خوب دارد و دیوانش مشهور و دیگری در حیات است انشا و نظم و نثر بی نظیر دارد و این ضعیف با او دوست است و به نظم و نثر این ضعیف را بکرات مشرف فرموده. ( تاریخ گزیده ص 821 ). و صاحب تذکره مرآةالخیال آرد: قاضی شمس الدین طبسی از صنادید علما و فضلای خراسان است و سلطان سعید بایسنقر اناراﷲ برهانه مربی اوست و از معاصران سلطان القضاة صدرالشریعه بخاری بوده و با هم صحبتها داشته اند و مدتی در حوزه درس وی بود و در آخر حال ندیم مجلس خواجه نظام که به وقت سلطان جلال الدین ملکشاه سلجوقی وزیر خراسان بوده ، گردید و در مدح وی قصاید غراء گفته مورد صلات گرانمایه گشت. آورده اند چون شمس الدین طبسی آوازه فضل و کمال صدرالشریعه شنود بشوق ملازمت وی عزیمت بخارا کرد. روز اول که بمجلس وی درآمددید که صدرالشریعه قصیده ای را که در آن شب گفته بودبحضور اهل مجلس میخواند و هر یک بقوت طبع دخلی میکردند. شمس الدین سلام کرد و بگوشه ای نشست به استماع آن مشغول گردید. بعضی از ابیات قصیده مذکور این است :