راست دل

معنی کلمه راست دل در لغت نامه دهخدا

راست دل. [ دِ ] ( ص مرکب ) که دلی راست دارد. که دور از کجی و بددلی است. پاکدل :
کسی را ندیدم از ایران سپاه
بجز راست دل رستم نیکخواه.فردوسی.ازو پهلوان جست راه سخن
که ای راست دل گوژپشت کهن.( گرشاسبنامه ص 96 ).پشت خم راست دل بخدمت تو
همچو نون والقلم همه کمر است.خاقانی.و نجم الدین ابی جعفر احمد عمران که او را وزیر راست دل گفتندی. ( جامع التواریخ رشیدی ). || ساده دل : عبداﷲ [ بن عباس علی ] را گفت : تو مردی راست دلی و دلیر این کار بدلیری تباه خواهی کرد.( مجمل التواریخ والقصص ). و ترک با ادب و عقل بود و راست دل. ( مجمل التواریخ والقصص ).

معنی کلمه راست دل در فرهنگ عمید

ساده دل، پاک دل، خوش قلب.

معنی کلمه راست دل در فرهنگ فارسی

که دلی راست دارد . که دور از کجی و بد دلی است .

جملاتی از کاربرد کلمه راست دل

ز قد خم به ره راست دل قدم ننهاد کجی ز تیر به زور کمان برون نرود
پشت خم راست دل به خدمت تو همچو نون و القلم همه کمر است
وصالت راست دل لایق که شب‌ها در فراق تو مددها کرد مسکین دل به خون این چشم گریان را
از خلق می شنیدم ز آهن پری گریزد دیدم بتی پری رو کو راست دل ز آهن
آهم نمی‌کند به دل سخت او اثر او راست دل مگر از سنگ مرمرا؟!
دوای دل بود دردی که ما راست دل عشاق محتاج دوا نیست
پشت خم راست دل به خدمت او همچو نون و القلم همه کمر است
هرکه با وی سر ندارد راست دل یکتا بمهر کام دل کم گردد او را و جهانش آید بسر
خواهی که سرافراز شوی در همه عالم چون سرو سهی راست دل و راست زبان باش
با اینهمه هشیاری و عشقی که ملک راست دل شیفته شیوه مستانه عشق است