راست بالا

معنی کلمه راست بالا در لغت نامه دهخدا

راست بالا. ( ص مرکب ) مستوی القامة. معتدل القامة. راست قد. آخته بالا. کشیده قامت. سروقد :
همه شاه چهر و همه ماهروی
همه راست بالا همه راستگوی.فردوسی.|| ( اِ مرکب ) درخت سرو. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از انجمن آرا ).

معنی کلمه راست بالا در فرهنگ عمید

راست قد، کشیده قامت، خوش قدوقامت.

معنی کلمه راست بالا در فرهنگ فارسی

مستوی القامه . معتدل القامه

جملاتی از کاربرد کلمه راست بالا

ریش بتراشیده، اسبیل از دو سوی راست بالا رفته، کج دمداری است
ندانی که از مرگ پور جوان پدر را شود راست بالا نوان
که ما را می‌دهد یادی، ز اندام تو دلدارا نسیمی می‌وزد میان سروی، به هرسو راست بالا را
بسا راست بالا چو تیر آسمان خم آرد بدو همچو پشت کمان
درختی کاو نباشد راست بالا چو برروید شود کژّیش پیدا
چو قدت راست بالا شداگر سرو چمن لیکن چوتو بر دوش وسردارد کجا زلف وکلاهی کج
طره ای بر رایتت کو راست بالا دلبریست همچو چشم آهوان از مشگ اذفر بسته اند
نگارین دست سرو راست بالا نگارین پنجه زیبا نگاریست
چو خواهد بد درختی راست بالا چو بر روید بود ز آغاز پیدا