راست باز. ( نف مرکب ) که راست بازد. که در بازی غدر و تزویر و دورویی نکند. که جر نزند. که در قمار دغلی نکند. پاکباز. که دغا و دغل نکند در قمار. مقابل دغل باز: هو تقی الظرف ؛ یعنی امین راست باز است ، نه خائن و دغل باز. ( منتهی الارب ).راست. ( یادداشت مؤلف ). بی غدر و تزویر : این کارزنان راست باز است افسون زنان بد دراز است.نظامی.- راست باز و پاکباز ؛ آنکه در بازی و بمجاز در کارها بی غدر و تزویر باشد. || صادق.( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || امانت دار. راست معامله. ( آنندراج ). || دیندار. با اعتقاد. ( ناظم الاطباء ).
معنی کلمه راست باز در فرهنگ عمید
بی حیله و نیرنگ، درستکار: نداریم بر پردۀ کج بسیچ / به جز راست بازی ندانیم هیچ (نظامی۶: ۱۱۳۷ ).
معنی کلمه راست باز در فرهنگ فارسی
که راست بازد که در بازی غدر و تزویر و دو رویی نکند .
جملاتی از کاربرد کلمه راست باز
باز پهنا میرویم از راه راست باز گرد ای خواجه راه ما کجاست
وَ الَّذِینَ إِذا أَنْفَقُوا و ایشان که آن گه که نفقه میکنند، لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا نه گزاف کنند و نه به تنگی زیند، وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً (۶۷) و میان این و آن راست باز ایستند.
به سوی رَهِ راست باز آردش ز مردم کرا دید ناز آردش
آثار: عمر رضی الله عنه مردی را دید سر در پیش افکنده یعنی که من پارسایم. گفت ای خداوند گردن کژ راست باز کن که خشوع اندر دل بود نه اندر گردن. بوامامه یکی را دید که در مسجد همی گریست اندر سجود. گفت چون تو که بودی اگر این که اندر مسجد همی کنی اندر خانه کردی؟ علی (ع) گوید که مرایی را دو نشان است. چون تنها بود کاهل بود و چون مردمان را بیند به نشاط بود و چون بر وی ثنا گویند اندر عمل افزاید و چون نکوهند کمتر کند.
«نظامی! یاد داری که به هری آن حکم کردی و چنان راست باز آمد؟ خواستم که دهان تو پر زر کنم آنجا زر نداشتم اینجا زر دارم.»
ای مقامر طبع کژ رو بر بساط روزگار با حریف راست باز آخر دغا تا کی کنی