راحت طلب

معنی کلمه راحت طلب در لغت نامه دهخدا

راحت طلب. [ ح َ طَ ل َ ] ( نف مرکب ) جوینده آسودگی و مجازاً جوینده فراغت و بیکاری. بیعارو تنبل. ( از ناظم الاطباء ). آسایش خواه. ( آنندراج ).

معنی کلمه راحت طلب در فرهنگ عمید

آن که بیکاری و آسایش را دوست دارد، خواستار آسودگی.

معنی کلمه راحت طلب در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنکه آسایش خواهد . ۲ - کسی که بیکاری را دوست دارد .

جملاتی از کاربرد کلمه راحت طلب

آن بدل مرهم راحت طلب وین بدل لذت کاوش نسب
نوشداروی امان در گره حنظل نیست شهد راحت طلب از قبه خضرا چه کنم؟
دولت وصل جانان، خاص ارباب و جد وطلب است، نه آسودگان راحت طلب و آن را که سالک راه طلب باشد، کجا پروای روز وشب باشد؟
کوتاه همتان همه راحت طلب کنند عارف بلا که راحت او در بلای اوست
کوتاه دیدگان همه راحت طلب کنند عارف بلا که راحت او در بلای اوست
سالک راحت طلب ریحان راه پیش روح آمد بصد دل روح خواه