راح روح. [ح ِ ] ( اِخ ) لحنی است از سی لحن باربدی : چو راح روح را در پرده بستی ز رشکش زهره در پرده نشستی.میرخسرو ( از آنندراج ).
معنی کلمه راح روح در فرهنگ فارسی
یکی ازالحان باربدی . توضیح ۱ - این نام صوره عربی است و در صورت صحت ترجمه از نام پهلوی است . این کلمه را بصورت (( راه روح ) ) هم نوشته اند.توضیح ۲ - در برهان قاطع نام لحن هفتم از الحان باربدی محسوب شده . لحنی است از سی لحن بار بدی
جملاتی از کاربرد کلمه راح روح
ساقی به جام کرد دگر راح روح بخش گوئی دمید باز ز نوجان به می کشان
بیا ساقیا در ده آن راح روح که یابم ز فیضش هزاران فتوح
هنوز از راح روح او را، سبوی جسم رنگین نه؛ هنوزش جامه ی تن، از فروغ جان نشد معلم
ای نگار بدیع وقت صبوح زود برخیز و راح روح بیار
صبا به مقدم گل راح روح بخشد باز کجاست بلبل خوشگوی؟ گو برآر آواز!
ای دریغا مرغ خوشالحان من راح روح و روضه و ریحان من
بده پیاله ای از آب جانفزای شراب بیار جرعه ای از راح روح پرور می
مرا راح روح اللهی دیگرست که روحم ازو بوده در پیکرست
هر بلبل مست بر نهالی ماننده راح روح افزاست
می نوش در صبوح تا بنگری فتوح کز روح راح روح آساید از حزن