رات

معنی کلمه رات در لغت نامه دهخدا

رات. ( ع اِ ) کاه یمنیه. ج ، رَوّات. ( منتهی الارب ). به لغت مردم یمن کاه و تبْن. ( ناظم الاطباء ). در یک نسخه قاموس التین [ انجیر ]. ( منتهی الارب ).
رات. ( اِخ ) راط. قصبه ای است در ایالت اﷲآباد هندوستان که در جنوب غربی هامبرپورک به فاصله 72 هزارگز قرار دارد. سکنه آن 14480 تن است که 4 هزار تن آن مسلمان میباشند. ( قاموس الاعلام ترکی ).
رأت. [ رَءْت ْ ] ( ع اِ ) بلغت مردم یمن ،کاه و تبن. ( ناظم الاطباء ) . ج ، رِوات یا رُوات. ( از المنجد ) ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه رات در فرهنگ فارسی

یا راط قصبه ایست در ایالت الله آباد هندوستان .

جملاتی از کاربرد کلمه رات

آقای رات پروفسور دانشگاه هاروارد و دانشگاه پرینستون بوده‌است.
ورنه لا عین رات چه جای باغ گفت نور غیب را یزدان چراغ
کنند از پرده دل صاف خون ظلمت شب رات ز درد آن حلی بندند بر نور مسلمانی
نگذاشت نفس رات کنم عمر سبکسیر آرام درین قافله چون ریگ روان نیست
فرمان تو رات قضا پیاپی رایات تو را قدر دمادم
نفسی بهوی الحبیب فارت لما رات الکوس دارت
در اجلاس اتحادیه همکاری‌های منطقه‌ای حاشیه اقیانوس هند که با حضور وزرا و مقامات ارشد ۱۹ کشور عضو و ۵ کشور عضو ناظر طرف گفتگوی اتحادیه برگزارشد، مرتضی سرمدی دبیرکل ایرانی اتحادیه پس از سه سال پست خود را به دبیرکل جدید بهاجی رات از هند واگذار کرد.
ارنست فُم رات (۳ ژوئن ۱۹۰۹ – ۹ نوامبر ۱۹۳۸) یک سیاست‌مدار اهل آلمان و از کارمندان سفارت آلمان در پاریس بود. وی در نوامبر ۱۹۳۸ توسط نوجوانی یهودی-لهستانی با نام هرشل گرینشپان با شلیک گلوله به قتل رسید. این کار به ناسیونال سوسیالیست ها این بهانه را داد تا سیاست حذف یهودیان از جامعه ملی آلمان (فولک آلمان) را پیش ببرند.
حورکم تصفر عشقا تنحنی من ناره لو رات فی جنح لیل او نهار حورنا