و سئل النّبی (ص) ایّ المؤمنین اکیس؟ قال: «اکثرهم للموت ذکرا و احسنهم له استعدادا
قال: «اکثر هم للموت ذکرا و احسنهم له استعدادا».
ابن عباس گفت: انّ اللَّه تعالی لمّا حکم ان لا نبیّ بعده لم یعطه ولدا ذکرا یصیر رجلا. چون حکم اللَّه این بود که بعد از محمد هیچ پیغامبر نباشد، او را فرزند نرینه بالغ نداد، که اگر دادی پیغامبر بودی و آن گه معنی خاتم النبیّین درست نبودی.
چون هلال از مسجد بدر شد رسول خدا (ص) گفت: لم یبق من عمره الّا ثلاثة ایّام، بو هریره گفت: چرا خبرش نکنی گفت: بر اندوه وی اندوهی دیگر نیفزایم هر چند که وی مرگ باندوه ندارد، روز سیوم رسول برخاست با یاران و بسرای آل مغیره رفت گفت: یا آل المغیرة هل مات فیکم احد؟ فقالوا لا، فقال: بلی، و اللَّه اتاکم طارق فاخذ خیر اهلکم. فقال المغیرة: یا رسول اللَّه هو اقلّ ذکرا و احمل قدرا من ان یذکره مثلک.
و قال رسول اللَّه (ص): «اوصانی ربّی بتسع: اوصانی بالاخلاص فی السّرّ و العلانیة، و العدل فی الرّضا و الغضب، و القصد فی الغنی و الفقر، و أن اعفو عمّن ظلمنی، و أصل من حرمنی، و أن یکون صمتی تفکرا، و منطقی ذکرا و نظری عبرا».
و قوله: عَنْ ذِکْرِ رَبِّی ای علی ذکر ربی، و «الذکر» هاهنا صلاة العصر بدلیل قوله: «بِالْعَشِیِّ» و کانت فرضا علیه و سمّیت لصلوة ذکرا لانها مشحونة بالذکر من قوله عزّ و جلّ: وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرِی وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ ای یصلّی فیها.
بدان که حق تعالی اهل حقیقت را به هیچ کار چندان نفرمود که بر ذکر خود که «یا ایها الذین آمنوااذکرو اللّه ذکرا کثیراً». ذکر بسیار حضور و دوستی است. کسی که چیزی را دوست دارد همگی خود بدو دهد. قال رسول اللّه «من احب شیئاً اکثر ذکره». تا در دل محبت حق تعالی پدید نیاید زبان به ذکر او حرکت نکند. پس ذکر تبع محبت است و محبت کار دل است.
پس چون حجب از نسیان پدید آمد و سبب بیماری «فی قلوبهم مرض» این بود لاجرم در مقام معالجت بحکم آنک گفتهاند «العلاج باضدادها» از شفاخانه قرآن این شربت میفرماید که «اذکروا الله ذکرا کثیرا» تا باشد که از حجب نسیان و مرض آن خلاص یابند که «لعلکم تفلحون».