ذره پرور
معنی کلمه ذره پرور در فرهنگ عمید
معنی کلمه ذره پرور در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه ذره پرور
یار باید بر سر ما سایه گستر بودنش هرکه شد خورشید باید ذره پرور بودنش
نور یزدان علی که بر فرقم سایهٔ ذره پرور اندازد
ز ذره روی دل آفتاب می جویم در آن دیار که خورشید ذره پرور نیست
مه و خورشید روی ذره پرور زانوار رخت شد سنگ گوهر
ای صاحبی که کف حداد تو روز بزم خورشید ذره پرور و ابر گهر نم است
مهر تابان رو از آن دارد بر هر خشک و تر کو بخاک درگه آن ذره پرور آشناست
بگفت ای ذره پرور سعد اکبر شنیدستم زخشت مهر و اختر
چه نقص از وصل شبنم آفتاب ذره پرور را تو هم همصحبت این ناتوان گردی چه خواهد شد
سایه پا ننهاده یک ره بر سر بالین من آفتاب ذره پرور مهربان باشد مرا
نیست با ملک سلیمان غافل از احوال مور با کمال قدر باشد ذره پرور آفتاب