دارالشوری

معنی کلمه دارالشوری در لغت نامه دهخدا

دارالشوری. [ رُش ْ شورا ] ( ع اِ مرکب ) جایی که در آن مینشینند و درباره امور کشور مشورت می کنند. رجوع به مجلس شورا شود.

معنی کلمه دارالشوری در فرهنگ عمید

۱. [منسوخ] جایی که سران مملکت یا نمایندگان مردم بنشینند و در امور کشور مشورت کنند، کنکاشستان.
۲. [قدیمی] جای کنکاش و مشورت.
۳. مجلس شورای ملی، پارلمان.

معنی کلمه دارالشوری در فرهنگ فارسی

جای کنکاش ومشورت، جایی که سران مملکت در آن نشینند
۱- انجمنی که در آن بمشورت پردازند مجلس شور . ۲- مجلس وزرائ ( قاجاریه ) یا دار الشورای کبری .

جملاتی از کاربرد کلمه دارالشوری

در سال ۱۲۸۳ ق با تأسیس دارالشوری کبری به عضویت آن پذیرفته شد و به مدت ۵ سال در این مقام باقی ماند.در سال ۱۲۸۹ ق به عنوان وزیر فوائد عامه در دولت سپهسالار منصوب و به عضویت شورای وزیران نیز پذیرفته شد و همچنین به درجه امیر تومانی نائل آمد. علی‌رغم بی برنامگی و بی نظمی که در آن دوران، در امور اداری وزارتخانه‌ها رایج بود حسنعلی‌خان توانست اقدامات نسبتاً مهمی در زمینه اصلاحات انجام دهد از جمله می‌توان به فعالیت‌های عمرانی و زیربنایی، همچون ایجاد شبکه راه‌آهن و راه‌سازی اشاره کرد.
در همان سال مسعود میرزا ظل‌السلطان پسر ناصرالدین شاه به حکومت اصفهان منصوب شد و مجدالدوله به سمت پیشکاری شاهزاده برقرار شد. سپس در سال ۱۲۸۷ قمری سمت میرآخوری اصطبل شاهی را یافت. در سال ۱۲۸۸ ناصرالدین شاه از سفر عراق بازگشت و بلافاصله دستور گشایش مجلس دارالشوری را داد. مجدالدوله از اعضای اولین دوره دارالشوری بود که به دستور ناصرالدین شاه به عضویت این مجلس درآمد. او در همین سال به حکومت خوزستان و بروجرد منصوب شد اما پیش از رفتن به مقر حکومت در ماه صفر درگذشت.
او سرپرست دانشجویان اعزامی به اروپا و عضو دارالشوری کبری و شورای وزیران بود.