خاک رست
جملاتی از کاربرد کلمه خاک رست
گرچه ز عالم آمده ای به زعالمی گرچه ز خاک رست به از خاک نسترن
شمشیر و نیزه تو که از آب و خاک رست با دست و آتشست ز تیزی به کارزار
تا که در تن بود جایش خاک بود چون بمرد از خاک رست و پاک بود
کلک او کز خاک رست و آب جوی فضل خورد خاتم است از زور باد آتش فتد در نیستان
از شاخ ریخت بر سر گل گنج نامور از خاک رست از فر گل گنج شایگان