خانه گیر

معنی کلمه خانه گیر در لغت نامه دهخدا

خانه گیر. [ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) بازی چهارم از هفت بازی نرد . ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( شرفنامه منیری ) ( غیاث اللغات ) :
گفتی که ز خانه ناگزیر است
این نرد نه نرد خانه گیر است.نظامی.مهره خواجه خانه گیر شده
همبساطش گرو پذیر شده.نظامی. || جانوری است شبیه به عنکبوت که لعاب او مردم را هلاک سازد و به عربی رتیلا خوانند. ( برهان قاطع ).
|| ( نف مرکب ) گیرنده خانه. ( شرفنامه منیری ) :
عشقت چو در سراچه دل خانه گیر شد
زین پس برون رود خرد از روی اضطرار.ابن یمین.

معنی کلمه خانه گیر در فرهنگ عمید

گیرندۀ خانه.
* خانه گیر شدن: عشقت چو در سراچهٴ دل خانه گیر شد / زاین پس برون شود خِرَد از وی به اضطرار (ابن یمین: ۲۴۲ ).

معنی کلمه خانه گیر در فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) گیرند. خانه . ۲ - جایگیر متمکن . ۳ - بازی چهارم از هفت بازی نرد .
بازی چهارم از هفت بازی نرد

جملاتی از کاربرد کلمه خانه گیر

گو راه خانه گیر و حکایت مکن طویل با آنکه ده هزار کسش چو تو چاکر است
سه تا ببردم و با خود ز بیم می گفتم پگاه خیز و ره خانه گیر و یاد بگیر
جغد به میراث در او خانه گیر گشته بسی جغد در آن خانه پیر
ترک این حرص خانه گیر بده فاردی، پای در زیاده منه
ده هزارت غلام باد چو من خانه گیر مساکن تسخیر
بدو گفت کاکنون ره خانه گیر بیاسای با مردم دلپذیر
هر کس که گشته بر سر کوی تو خانه گیر بادا هزار زیب و تجمل بر آمده
درین کوی اگر مقبلی خانه گیر ازین جیب اگر زنده ای سر برآر
بر سر کوی تو مرا خانه گیر کز سر کوی تو گذاریم نیست
گفتی که ز خانه ناگزیر است این نرد نه نرد خانه گیر است