خامل ذکر. [ م ِ ذِ] ( ص مرکب ) گمنام. مجهول نام. ناسرشناس : کسی که باشد مجهول نام و خامل ذکر بذکر او شود اندر جهان همه مذکور.فرخی.سالار بکتغدی گفت : طرفه آن است که در سرایهای محمودی خامل ذکرتر از این دو کس نبوده. ( تاریخ بیهقی ). اگر طاعنی...گوید که اصل بزرگان این خاندان بزرگ از کودکی آمده است خامل ذکر جواب وی این است که... ( تاریخ بیهقی ). چنان خواندم که مردی خامل ذکر نزدیک یحیی بن خالد برمکی آمد. ( تاریخ بیهقی ). مرد دانا صاحب مروت را حقیر نشمرد اگرچه خامل ذکر... باشد. ( کلیله و دمنه ).
معنی کلمه خامل ذکر در فرهنگ عمید
فاقد شهرت، گمنام، بی نام و نشان: کسی که باشد مجهول نام و خامل ذکر / به ذکر او شود اندر جهان همه مذکور (فرخی: ۱۹۶ ).
معنی کلمه خامل ذکر در فرهنگ فارسی
گمنام مجهول نام
جملاتی از کاربرد کلمه خامل ذکر
و خواجه بزرگ احمد عبد الصّمد را آزار آمد ازین مخاطبه و مرا که بو الفضلم بخواند و عتاب کرد با استادم و نومیدی نمود و پیغام دراز داد. و بیامدم و بگزاردم. و بونصر مردی محتشم بود و حدود را نگاه داشتی و با مردم بر سبیل تواضع نمودن و خدمت کردن سخت نیکو رفتی، پس گفت که «مکاشفت در چنین ابواب احمقان کنند که اگر سلطان رکابداری را برکشد و وزارت دهد، حشمت و جانب فرمان عالی سلطان نگاه باید داشت نه از آن کس که ایستانیده باشد او را، اگر خامل ذکر باشد و اگر نباشد.» و با آنکه چنین حدود نگاه داشتی، لجوجی بود از اندازه گذشته که البتّه رضا ندادی که وهنی بجای وی و دیوان وی بازگشتی، مرا گفت: «خواجه بزرگ را بگوی که من خداوند خواجه بزرگ را سخت دیر است تا شناختهام و دانسته که صدری شهم و فاضل و دبیر و با کمال خرد است، و اگر بدین صفت نبودی، آن درجه بزرگ نیافتی که از چندان مردان فحول که نام نبشته بودند و او داند که همه بزرگانند و بجاه و خدمت سلاطین تقدیم داشتند، اختیار امیر بر وی افتاد. و رسوم خدمت پادشاهان باشد که بر رای وی پوشیده مانده است، که بخدمت پادشاه مشغول نبوده است و عادات و اخلاق ایشان پیش چشم نمیدارد و سروکار نبوده است او را با ایشان بلکه با اتباع ایشان بوده است.