معنی کلمه خام کاری در لغت نامه دهخدا
ازخامکاری خوی او افغان کنم در کوی او
گر شحنه بدگوی او در حلقم افغان نشکند.خاقانی.خوی او از خامکاری کم نکرد
سینه من سوخت چشمش نم نکرد.خاقانی.لیکن از خامکاری پدرت
سایه چتر دور شد ز سرت.نظامی.بعشق اندر صبوری خامکاریست
بنای عاشقی بر بیقراریست.نظامی.