معنی کلمه خاقانی شروانی در دانشنامه آزاد فارسی
(افضل الدین بدیل بن علی معروف بهحسّان العجم) شاعر ایرانی. پدرش، نجیب الدین علی، نجار بود و مادرش، رابعه، پیش از ازدواج با او کیش نسطوری داشت. خاقانی نوشت و خواند و علوم روزگارش را نزد عمو و پسرعمویش، کافی الدین عمر و وحیدالدین عثمان، آموخت و لقب حسان العجم را نیز از عمویش گرفت. پس از درگذشت عمویش، از ابوالعلای گنجوی فنون شاعری آموخت و به معرفی او در ۲۰ سالگی به دربار خاقان اکبر منوچهر سوم شروان شاه راه یافت و ضمن آن که ملک الشعرای دربار او بود، سِمَت دبیری نیز داشت و از همو لقب امیر گرفت و تخلص خود را از حقایقی به خاقانی عوض کرد و داماد ابوالعلای گنجوی شد. پس از منوچهر شروان شاه و برآمدن اخستان شروان شاه همچنان در دربار بود، اما چون میانه اش با اخستان به سردی گرایید، به بهانۀ سفر حج برای همیشه از شروان رفت و سال های پایانی زندگی اش را در تبریز گذراند. دو بار در سال های ۵۵۱ و ۵۶۹ق حج گزارد. در ۵۶۹/۵۷۰ق هشت ماه به فرمان اخستان شروانشاه زندانی شد که حاصل آن قصیدۀ ترساییه است. در ۵۷۱ق فرزندش، رشیدالدین، را از دست داد. مدفن خاقانی در کوی سرخاب تبریز/ مقبرةالشعراست. در قصیده سرایی استاد بود و غزل را نیز نیکو می سرود. تشبیهات تازه و ترکیبات زیبایی که در اشعارش آورده و غالباً با اشاراتی به اصطلاحات علمی یا به آداب و امثال عامه همراه است، به کلام وی زیبایی ویژه ای بخشیده است. در شعر خاقانی ترکیبات تازه و بدیع فراوان است. ایهام تناسب صفت بارز شعر اوست. با شاعران بزرگی چون اثیرالدین اخسیکتی، نظامی گنجوی، رشید وطواط، ابوالعلای گنجوی و فلکی شروانی ارتباط شاعرانه داشت و تقریباً همۀ شاعرانی که پس از او آمدند از وی تأثیر پذیرفتند. افزون بر دیوان او که بارها چاپ شده، مثنوی تحفة العراقین (۱۳۳۳ش) از او به جا مانده است.