حدائق

معنی کلمه حدائق در لغت نامه دهخدا

حدائق. [ ح َ ءِ ] ( ع اِ ) ج ِ حدیقة. ( دهار ). ( ترجمان عادل منسوب به جرجانی ). باغهای پردرخت که گرد آنها دیوار باشد. ( غیاث اللغات ). بستانها که دیوار دارد. ( دهار ): در حدائق جد وهزل و حقایق فضایل و فضل ریان گشته. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 281 ). این رساله که لمعه ای است از بوارق بیان و حدائق بنان او ایراد کرده میشود. ( ترجمه تاریخ یمینی نسخه خطی ص 234 ).
حدائق. [ ح َ ءِ ] ( اِخ ) نام کنیزکی است و او بر کف خویش بحناء نگاشته بود:
لیس حُسن الخضاب زین کفی
حُسن کفی زین ٌ لکل خضاب.
حدائق. [ ح َ ءِ ] ( اِخ ) حدائق معلقه بابل یا حدائق معلقه سمیرامیس در بابل قدیم. یکی از عجائب هفتگانه جهان است : و حدائق معلقه هفت باغ یکی از بر دیگر منسوب به بابلیان در انجمن بساتین و باغات و چمن حدائق و جنات که هریک بهشت را بحقیقت از نزاهت وخوشی چشم و چراغ است. ( ترجمه محاسن اصفهان آوی ).
- حدائق معلقه بابل ؛ دسته ای از نقاض است که بشکل تل های مربع میباشد و تقریباً وسط توده عظیم تپه هائی که از شمال بجنوب قرار دارند، طول ساحل شرقی فرات را فرا گرفته است. این خرابه ها
از آن ِ شهر باستانی بابل است و قصر بیرس نمرود در همین محل واقع است. حدائق معلقه مشهور متصل بقصر شاهی بوده است حدائق مزبور منسوب به نبوکدنصر ( بخت نصر ) دوم ( 604-562 ق.م. ) است. و گویند وی باغهارا برای زن خود سمیرامیس برتپه های مصنوع که بهیأت تپه های طبیعی مینمود بساخت از آنرو که منشاء سمیرامس کشوری کوهستانی بود. این باغها از جمله عجائب سبعه عالم محسوب میگردید و دارای سطحه هائی بود که بستون تکیه داشت و روی آن ، با هزینه بسیار درختان بلندنایاب باغها را جا داده بودند بقول هرودتس باغهای معلق ، مربع شکل بود و بواسطه طاقها تخمیناً به اندازه 75 گام از سطح زمین ارتفاع داشت. طول هریک از جوانب آنها 400 گام بود و درسطوح آنها همه نوع درختان بزرگ و گیاهان خوش منظر کاشته بودند و بعض درختان آن تناور گردیده قطرشان به دوازده گام می رسد یکی از چیزهای شایان توجه خرابه های بابل ، درختی کهن سال است که در صد قدمی مغرب محلی که مجسمه شیر را یافته اند دیده شده. این درخت که کپل تصویر آنرا منتشر کرده ، گویند یکی از بقایای درختان حدائق معلقه است و آن بعقیده اینورت از انواع اثل ( شوره گز ) میباشد . ( شماره هفت از دکتر معین ص 19 ) و رجوع به عجائب سبعه شود.

معنی کلمه حدائق در فرهنگ عمید

= حدیقه

معنی کلمه حدائق در فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع حدیقه باغها .
معلقه بابل یا حدائق سمیرامیس در بابل قدیم یکی از عجائب هفتگانه جهان است

معنی کلمه حدائق در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی حَدَائِقَ: جمع حدیقه به معنای بوستانی که اطرافش دیوار کشیده باشند
معنی غُلْباً: بزرگ و کلُفتان (جمع غلباء است ، و شجرة غلباء یعنی درختی بزرگ و کلفت ، پس حدائق غلب به معنای بوستانی است که درختانش عظیم و کلفت باشد . )
ریشه کلمه:
حدق (۳ بار)
«حدائق» جمع «حدیقه» به طوری که بسیاری از مفسران گفته اند: به معنای باغی است پر درخت، سرسبز و خرّم که اطراف آن دیوار کشیده باشند و از هر نظر محفوظ باشد; همچون «حدقه» چشم که در میان پلک ها محصور شده است. «راغب» در «مفردات» می گوید: «حدیقه، در اصل، به زمینی می گویند که آب در آن جمع شده است، همچون حدقه چشم که همیشه آب در آن قرار دارد». از مجموع این دو سخن می توان چنین نتیجه گرفت که حدیقه باغی است که هم دیوار دارد و هم آب کافی.
حدیقه: باغ. حدائق: باغها. با آن آب باغهای بهجت آور رویاندیم این کلمه در باغهای آخرت و دنیا هر دو به کار رفته است مثل .

جملاتی از کاربرد کلمه حدائق

آن دل که بیافت قبله‌ای زان بهتر ز حدائق و سکینه
توحید معرفت که عبارت از ان استقامت آمد آنست که: در تصدیق بنهایت تحقیق رسد و در حدائق حقایق ایمان بقدم صدق و یقین بخرامد و بر جادّه صراط مستقیم قدم ثابت دارد، قلاده تجرید بر جید تفرید بندد، شراب محبت از دست ساقی صدق بکشد، در باغ لطائف گل معارف ببوید، عالم علوی و سفلی را بر هم زند، بزبان بی‌خودی گوید:
در معاملت صدق بجای آوردند، و در عبادت سنت، و در صحبت امانت. ایشان‌اند که رب العالمین گفت: وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لا نُکَلِّفُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها میگوید جل جلاله: ما مؤمنان را و نیک مردان را بار گران ننهیم، و بهشت باقی و نعیم جاودانی از ایشان دریغ نداریم. هم در دنیا ایشان را بهشت عرفان است، هم در عقبی ایشان را بهشت رضوان. امروز در حدائق مناجات و ریاض ذکر می‌نازند، و فردا در حقائق مواصلات بر بساط مشاهدت می‌آسایند.