حبسی

معنی کلمه حبسی در لغت نامه دهخدا

حبسی. [ ح َ ] ( ص نسبی ) زندانی. بندی. محبوس. مسجون. دوستاقی. دوستاخی.

معنی کلمه حبسی در فرهنگ عمید

محبوس، زندانی.

معنی کلمه حبسی در فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه در حبس است زندانی .

جملاتی از کاربرد کلمه حبسی

اختیاری می‌کنی و دست و پا بر گشادستت چرا حبسی چرا
چون عام کالانعامی، در حبسی و در دامی یک لقمه ندادندت از خوانچه انعامی
گردیده جهان تیره و گشته‌ست دلم تنگ گویی که شدم حبسی و زندانی ایران