حاشا و کلا

معنی کلمه حاشا و کلا در لغت نامه دهخدا

حاشا و کلا. [ وَک َل ْ لا ] ( ع صوت مرکب ) ابداً. بهیچوجه :
کلاه رفعت و تاج سلیمان
بهر کل کی رسد حاشا و کلا.مولوی.|| منزهم از این کار یا فکر.

معنی کلمه حاشا و کلا در فرهنگ عمید

به هیچ وجه، ابداًًًًٍٍ، هرگز.

معنی کلمه حاشا و کلا در فرهنگ فارسی

بهیچوجه

جملاتی از کاربرد کلمه حاشا و کلا

مدخلی باشد که داده باز بستاند عطا حق به ما حاشا و کلا گر عطا زین سان دهد
وزنهار اگر جاهلی یا عالمی مداهن رخصت دهد که مال اوقاف را در چیزی دیگر صرف شاید کرد یا بلشکر توان داد که بدان غزا کند یا بعمارت پلی یا رباطی یا ثغری یا سدی توان کرد. بدان مغرور نشود حاشا و کلا این هیچ روا نبود الا بمصرف خویش هر وقف بمصب استحقاق صرف کنند بشرط واقف و الا آنک فتوی دهد و آنک فرماید و آنک مباشر آن شغل بود و آنک تواند و دفع نکند جمله در وزر و بال و مظلمه آن باشند و فردا جمله مستحقان اوقاف خصم ایشان گردند و داد خویش طلبند.
قالوا تسلی، حاشا و کلا قلبی مقیم، وسط الوفء
قالو تسلی، حاشا و کلا عشق تجلی من ذی‌الجلال