حاجی زاده

معنی کلمه حاجی زاده در لغت نامه دهخدا

حاجی زاده. [ دَ / دِ ] ( ص مرکب ) فرزند حاجی. || اَبله. گول. || مُتلِف. مُبَذّر.

معنی کلمه حاجی زاده در فرهنگ فارسی

فرزند حاجی

جملاتی از کاربرد کلمه حاجی زاده

به گفته محسن اسدی لاری استاد دانشگاه علوم پزشکی ایران که دو فرزند خود محمد حسین و زینب را در آن حادثه از دست داد، قرار مجرمیت از طرف دادستان نظامی تهران در پرونده قضایی هواپیما برای حاجی زاده صادر گردید، ولی از طرف مراجع بالاتر دستور منع تعقیب برای وی صادر شد. او معتقد است سپاه هواپیمای اوکراینی را سرنگون کرد تا سقوطش را بر گردن آمریکا اندازد.
مدیر عامل این مؤسسه مصطفی مهرآئین (دکترای جامعه‌شناسی و عضو هیئت علمی دانشگاه) بوده و اعضای هیئت مدیره آن محمد رضایی (جامعه‌شناس)، محمد فاضلی (جامعه‌شناس)، ابوالفضل حاجی زاده (جامعه‌شناس)، پرویز جهانگیری (جامعه‌شناس) و محسن افضلی شیخی (جامعه‌شناس) بودند.
گزارشگران بدون مرز و سازمان امنیت و همکاری اروپاو همچنین اتحادیه اروپا و تعدادی از کشورهای خارجی دستگیری میلی و حاجی زاده را به شدت محکوم کرده‌اند، این در حالی است که این پرونده اعتراض ۱۸نفر را برانگیخت. ازجمله مقامات دانشگاه ریچموند، جایی که عدنان در آنجا تحصیل کرده بود و بریتیش پترولیوم که وی در استخدام آن بود و عفو بین‌الملل او را زندانی عقیدتی نامید.