جان کن

جان کن

معنی کلمه جان کن در لغت نامه دهخدا

جانکن. [ ک َ ] ( نف مرکب ) گیرنده روح و جان. ( ناظم الاطباء ). || در حال نزع. کسی که جان دهد. محتضر. || مجازاً، بسیار رنج برنده. رنج و تعب بسیار برنده :
بیاد لعل او فرهاد جان کن
کننده کوه را چون مرد کان کن.نظامی.کان کن لعل چون رسید بکان
جان کنی را مدد رسید ز جان.نظامی.

معنی کلمه جان کن در فرهنگ عمید

۱. کسی که در حال جان کندن و جان دادن است.
۲. [مجاز] سختی کش: به یاد لعل او فرهاد جان کن / کَننده کوه را چون مرد کان کن (نظامی۲: ۲۲۹ ).

معنی کلمه جان کن در فرهنگ فارسی

گیرنده روح و جان

معنی کلمه جان کن در دانشنامه عمومی

جان کن ( انگلیسی: John Cone؛ زادهٔ ۱۶ نوامبر ۱۹۷۴ ) اهل ایالات متحده آمریکا است. او یک داور کشتی حرفه ای است که هم اکنون مشغول فعالیت در شوی راو کمپانی دبلیو دبلیو ای است.
• WWE Profile on WWE. com
• جان کن در IMDb
• جان کن's profile at Cagematch. net

جملاتی از کاربرد کلمه جان کن

ساقیا تا به خانه دل را خیز و از عکس جان کن روشن
فکر جان کن چون زنان بر تن متن همچو مردان گوی در میدان فکن
سیف فرغانی که خواهی به وصلش برسی صدق دل همره جان کن که سخن نیست مفید
اگر کاری کنی همرنگِ جان کن مکن آن بر سر چوبی، نهان کن
درون جانست نی در پوست ای دل ز جان کن عاقبت مقصود حاصل
گر بگوید ترک جان کن در غمم در فراق دوست آسان باشدم
در طریق وفا ز روی صفا جان کن ایثار اگر وفا داری
گر بایدت حرفی ازین تا گرددت عین‌الیقین شو مدحت خورشید دین بر دفتر جان کن رقم
تو ترک جان کن و جانان یقین بین ز کفر و عقل و عشق و سرّ و دین بین
هم بنور جان جان کن رهبری کز زمین و از زمان تو بگذری