جامه زیب

معنی کلمه جامه زیب در لغت نامه دهخدا

جامه زیب. [ م َ / م ِ ] ( ص مرکب ) کسی که لباس در تنش زیبنده باشد. ( ناظم الاطباء ) :
حله فردوس اگر پوشد نباشد جامه زیب
غیر داغ او لباس کعبه دلها نشد.کلیم ( از آنندراج ).

معنی کلمه جامه زیب در فرهنگ عمید

کسی که لباس زیبنده بر تن دارد، آن که لباس بر تنش زیبنده باشد.

معنی کلمه جامه زیب در فرهنگ فارسی

کسی که لباس در تنش زیبنده باشد

جملاتی از کاربرد کلمه جامه زیب

به زیب جامه چه حاجت تو را که می گیرد قبای دلبری از قد جامه زیب تو زیب
شود هر غنچه را در بر قبا پیراهن طاقت چو بخرامد به باغ آن سرو قد جامه زیب امشب
در روز ازل قبای شاهنشاهی بر قامت جامه زیب تو دوخته اند
آن سرو جامه زیب که عمرش دراز باد هر روز صد هزار قبا می کند بدل
جامه شعر است شعر و تا درون شعر کیست یا که حوری جامه زیب و یا که دیوی جامه کن
رخت ای ماهرخ، ماهست، ماه دلفریب اما قدت ای سرو قد، سرو است، سرو جامه زیب اما
بی سروها در این چمن افراختند قد لیک از هزار قد یکی جامه زیب شد
(مقراض می کنیم به یک حرف زلف بحث رعناست سرو اگر چه، ولی جامه زیب نیست)
گشته است از نظاره آن سرو جامه زیب سوهان روح، سرو گلستان به چشم من
الهی ره نما سوی خود این مدهوش غافل را ز دردت جامه زیب داغ چون طاووس کن دل را