جادوپیشه

معنی کلمه جادوپیشه در لغت نامه دهخدا

جادوپیشه. [ ش َ / ش ِ ] ( ص مرکب ) ساحر. جادوگر. کسی که جادو کند :
چرخ جادوپیشه چون زرین قواره کرد کم
دامن کحلیش را چینی مقور ساختند.خاقانی.رجوع به جادو شود.

معنی کلمه جادوپیشه در فرهنگ عمید

= جادوگر

معنی کلمه جادوپیشه در فرهنگ فارسی

( صفت ) جادوگر

جملاتی از کاربرد کلمه جادوپیشه

«به این هیولای دریایی سوار نشو! اگر آن‌ها آن را دارند، بگذار تا مردان دریایی برای ما غذا و آنچه که نیاز داریم را بیاورند. تو می‌توانی تا زمانی‌که پادشاه جادوپیشه به خانه می‌رود اینجا پیش ما بمانی. در تابستان که قدرت او از بین می‌رود؛ اما اکنون نفس او مرگبار است و دست سرد او دراز.»
چرخ جادوپیشه چون زرین قُواره کرد گم دامن کُحلیش را جَیبی مُقَّور ساختند
فرستادگانی از آرتداین به گاندور سفر کردند تا از دونداین جنوبی برای نبرد با نیروهای پادشاه جادوپیشه کمک بخواهند. با این وجود، گاندور نیز از سوی ایسترلینگ‌ها مورد تهدید واقع شده بود، پس نمی‌توانست به سرعت به کمک آرنور برسد. از زمانی‌که پادشاه اوندوهر و دو پسرش در مصاف با ایسترلینگ‌ها در نبرد اردوگاه در سال ۱۹۴۴ دوران سوم کشته شدند، گاندور رو به ضعف گذاشته بود. آروه‌دوی از آرنور سعی کرد تا ادعای حکومت بر فرمانروایی جنوبی را مطرح کند، اما این ادعا از سوی گاندوریان پذیرفته نشد. ائارنیل فرمانده پیروز نبرد اردوگاه و عضو خانواده سلطنتی، فرمانروایی را مدعی شد و از سوی شورای سلطنتی گاندور مورد پذیرش قرار گرفت.