جادوان
معنی کلمه جادوان در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه جادوان
اگر تار دل و مضراب سوز جادوان داری به سازی پنجه کن جانا که سیمش جاودان خواند
از آن جادوان با خروش و غریو دلیر و ستیزنده و نره دیو
میانش به خنجر به دو نیم کرد دل جادوان زو پر از بیم کرد
تن و جان فدای سپهبد کنم طلسم دل جادوان بشکنم
که با من برهمن چنین گفت پند ز کردار این جادوان نژند
خلاف است میان علماء تفسیر که عدد جادوان چند بود. مقاتل گفت: هفتاد و دو کس بودند، دو کس سران و مهتران ایشان بودند از قبط و هفتاد از بنی اسرائیل.
جاودان را امتند و نیستند آگاه ازان جادوان اندر عذاب جاودانند، ای رسول
چو خشم آرد از جادوان بگذرد برابر نکردم پس این با خرد
طلسم تن جادوان بشکند تن بیسرانشان به خاک افکند
چو خم دوال کمند آورم سر جادوان را به بند آورم