جابه جایی

جابه جایی

معنی کلمه جابه جایی در فرهنگستان زبان و ادب

{displacement} [روان شناسی، فیزیک] [روان شناسی] سازوکاری دفاعی که در آن عاطفۀ فرد از تصور یا موضوعی خاص معطوف به تصور یا موضوعی دیگر میشود [فیزیک] هرگونه حرکت ذره یا جسم از یک نقطۀ فضا به نقطۀ دیگر

معنی کلمه جابه جایی در دانشنامه عمومی

جابه جایی (برنامه نویسی رایانه). در برنامه نویسی عمل تعویض دو متغیر به مبادله متقابل مقادیر این دو متغیر گفته می شود. در بیشتر زبان های برنامه نویسی تابع تعویض به صورت توکار تعریف شده است. نحوه انجام تعویض به یکی از شکل های زیر می تواند باشد:
ساده ترین و معمول ترین روش جهت تعویض مقادیر دو متغیر استفاده از یک متغیر کمکی سوم است.
define swap ( x, y ) temp  := x x  := y y  := temp با استفاده از XOR استفاده از عملگر منطقی Xor برای جا به جایی مقادیر دو متغیر بدون استفاده از متغیر موقت. در این روش از عملیات بیتی XOR برای تعویض مقادیر دو متغیر عددی استفاده می شود.
در شبه کد زیر نحوه جا به جایی مقادیر دو متغیر X و Y آمده است:
X  := X XOR Y Y  := Y XOR X X  := X XOR Yفرض کنید میخواهیم مقادیر a و b را با استفاده از الگوریتم بالا تعویض کنیم، آنگاه به ازاری مقادیر 0 و 1 چهار حالت داریم:
اگر a = 0 و b = 0 آنگاه:
• a = a ⊕ b = 0 {\displaystyle a=a\oplus b=0}
• b = a ⊕ b = 0 {\displaystyle b=a\oplus b=0}
• a = a ⊕ b = 0 {\displaystyle a=a\oplus b=0}
پس در صورتی که a = 0 و b = 0 باشند، چون مقادیر یکی هستند، در همه مراحل حاصل a و b برابر صفر است و پس از جا به جایی با ابتدا تفاوتی وجود ندارد.
اگر a = 1 و b = 1 آنگاه:
• a = a ⊕ b = 0 {\displaystyle a=a\oplus b=0}
• b = a ⊕ b = 1 {\displaystyle b=a\oplus b=1}
• a = a ⊕ b = 1 {\displaystyle a=a\oplus b=1}
پس در صورتی که a = 1 و b = 1 باشند، با انجام مراحل بالا مقادیر a و b چون در ابتدا هم یکسان بودند، پس از جابه جایی برابر 1 خواهند بود.
اگر a = 1 و b = 0 آنگاه:
• a = a ⊕ b = 1 {\displaystyle a=a\oplus b=1}
• b = a ⊕ b = 1 {\displaystyle b=a\oplus b=1}
• a = a ⊕ b = 0 {\displaystyle a=a\oplus b=0}
پس در صورتی که a = 1 و b = 0 باشند، در مرحله اول a برابر 1 و در مرحله دوم b برابر 1 و در نهایت a برابر 0 و b برابر 1 خواهد بود.
اگر a = 0 و b = 1 آنگاه:
• a = a ⊕ b = 1 {\displaystyle a=a\oplus b=1}
• b = a ⊕ b = 0 {\displaystyle b=a\oplus b=0}
• a = a ⊕ b = 1 {\displaystyle a=a\oplus b=1}

معنی کلمه جابه جایی در دانشنامه آزاد فارسی

جابه جایی (روان شناسی). جابه جایی (روان شناسی)(displacement)
در روان کاوی، انتقال ناخودآگاه هیجان از موقعیت یا موضوعی که مرتبط با آن است به موقعیت یا موضوعی که کمتر ایجاد ناراحتی می کند. جابه جایی غالباً نشانۀ واپس رانی (سرکوبی)۱ است، زیرا ممکن است محتوای هیجانی عقیده ای بیان شود بدون این که خودِ آن عقیده به سطح هشیار۲ی برسد. زیگموند فروید۳ در نخستین تعاریف خود ازجابه جایی، بر وقوع آن در رؤیا تأکید کرد که در آن هیجانات قوی بیشتر در موضوعاتی ابراز می شوند که شخص معمولاً به آن بی اعتناست. جابه جایی، به منزلۀ مکانیسم دفاعی، با برخی از اختلالات روانی ازجمله هراس ۴ها و اسکیزوفرنی۵ ارتباط دارد.
repressionconsciousSigmund Freudphobiaschizophrenia
جابه جایی (ریاضیات). رجوع شود به:عمل تعویض پذیر
جابه جایی (زیست شناسی). جابه جایی (زیست شناسی)(translocation)
در ژنتیک، تبادل مواد وراثتی بین کروموزوم ها. این تغییر از عوامل ناهنجاری هایی مانند نشانگان داون۱ است.

جملاتی از کاربرد کلمه جابه جایی

محدودهٔ جابه جایی ممکن که برای جابه جایی نیاز است که شرط جابه جایی چک شود، در هر مرحله گذر
نیروهای گرانشی مابین ماه و خورشید و زمین سبب بالا و پایین رفتن منظم آب اقیانوس‌ها در سراسر جهان گردیده که نتیجه آن امواج جزر و مدی می‌باشد. ماه نیرویی بیش از دو برابر نیرویی که خورشید بر امواج جزر و مد وارد می‌نماید اعمال می‌کند در نتیجه جزر و مد به وضوح تابعی است از گردش ماه به دور زمین ایجاد موج در روز و سیکل جزر در سطح هر جزئی از اقیانوس وجود دارد با وجود کم بودن دامنه ارتفاع موج جزر و مد در اقیانوس‌های آزاد به علت آشفتگی بالا دارای جابه جایی نسبتاً قابل توجهی می‌باشند.
سیال در طی فرارفت برخی کمیت‌های پایسته یا مواد را منتقل می‌کند. حر کت سیال به صورت یک میدان برداری در ریاضیات توصیف می‌شود. ماده منتقل شده یا یک میدان اسکالر که نشان دهنده توزیع آن در فضا است، توصیف می‌شود. در فرارفت حتماً باید جریانی در سیال وجود داشته باشد. به این دلیل، در اجسام صلب انتقال رخ نمی‌دهد. فرارفت، جابه جایی ماده در فرایندهای پخش مولکولی را شامل نمی‌شود.