جاءک

معنی کلمه جاءک در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی جَاءَکَ: به سوی تو آمد
ریشه کلمه:
جی ء (۲۷۸ بار)ک (۱۴۷۸ بار)

جملاتی از کاربرد کلمه جاءک

وَ تَعاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوی‌ گفته‌اند: بر و تقوی اینجا اسلام و سنت است، و اثم و عدوان کفر و بدعت، و از مصطفی (ص) پرسیدند که بر و اثم چیست؟ جواب داد که: «البرّ ما انشرح له صدرک، و الاثم ما جاءک فی صدرک، و بروایتی دیگر گفت: «البرّ حسن الخلق، و الاثم ما جاءک فی نفسک و کرهت ان یطلع علیه الناس».
ابرهه چون باطراف حرم رسید، بیرون حرم نزول کرد. و هر چه در حوالی مکّه شتر و گوسفند بود غارت کرد. و در جمله دویست شتر از آن عبد المطّلب که بوقف حاجّ کرده بود بغارت بردند. و ابرهه چون آنجا نزول کرد هیبت خانه کعبه در دل وی اثر کرد. و از آن قصد که داشت پشیمان گشت. و در دل خود میخواست که کسی در حقّ خانه شفاعت کند تا باز گردد و بفرمود که: رئیس مکّه را بیارید، و رئیس مکّه آن گه عبد المطّلب بود. عبد المطّلب با جمع بنی هاشم بنزدیک ابرهه آمد، و آن مرد که فرستاده بود پیش از رسیدن عبد المطّلب در پیش ابرهه شد. گفت: قد جاءک سیّد قریش حقّا. مردی می‌آید بحضرت تو که بدرستی و راستی سیّد قریش است. مردی کریم طبع نکوروی، با سیادت و با سخاوت و با هیبت. و آن گه نوری از وی همی‌تابد که منظر وی مرا بترسانید. یعنی نور مصطفی (ص) که از پیشانی وی همی‌تافت. ابرهه خویشتن را بزیّ نیکو بیاراست و بر تخت نشست و عبد المطّلب را بار داد. چون در آمد نخواست که او را با خود بر تخت نشاند، از تخت بزیر آمد و با عبد المطّلب بپایان تخت بنشست. و او را اجلال کرد و نیکو بنواخت و سخنان وی او را خوش آمد و با خود گفت اگر در حقّ خانه کعبه شفاعت کند او را نومید نکنم.