ثواب و عقاب

معنی کلمه ثواب و عقاب در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ثواب و عقاب، دو اصطلاحی است که بیشتر در مباحث کلامی مطرح گردیده و معرکه آرای کلامی می باشد.
" ثواب " یعنی پاداش و جزای خیر که از سوی پروردگار به بندگان مؤمن در برابر اطاعت از تکالیف الهی و انجام کارهای نیک داده می شود . و " عقاب " سزا و جزای بدی ( عذاب ) است که در روز قیامت به بندگان کافر یا عاصی، به دلیل کفر یا انجام کارهای ناروا و خلاف شرع، می رسد .
مباحث کلامی پیرامون ثواب و عقاب
میان متکلمان شیعه، اشاعره، معتزله و فلاسفه درباره ثواب و عقاب ، مباحثی مطرح است، از جمله این که آیا مدح و ذم همان ثواب و عقاب است یا خیر ؛ آیا ثواب و عقاب استحقاقی است یا نه ؛ آیا عقاب کفار و گناهکاران، دایمی است یا مقطعی ؛ و در چه صورت عبد استحقاق ثواب و عقاب دارد .برای کسب اطلاع بیشتر به کتاب های معتبر کلامی رجوع شود .
[ویکی شیعه] ثَواب و عِقاب، دو اصطلاح قرآنی برای اعمال نیک و بد انسان است. ثواب یعنی پاداش و جزای خیری که از سوی پروردگار به بندگان مؤمن در برابر ایمان و کارهای نیک داده می شود و عقاب سزا و جزای ناخوشایندی است که به بندگان کافر یا عاصی، در عوض کفر یا کارهای ناروا و خلاف شرع می رسد.
زیربنا بودن بودن ایمان برای ثواب، استحقاقی یا تفضلی بودن آن، جایگاه دریافت ثواب و عقاب و بحث تجسم اعمال از مهمترین مباحث مربوط به این موضوع هستند. وجود ثواب و عقاب از دلایل وجود اختیار در انسان است چرا که در صورت نبود اختیار، پاداش در مقابل کار خیر و عقاب در مقابل معصیت جایز نیست.
این موضوع در کلام اسلامی، فلسفه، عرفان و اصول فقه نیز مباحث گسترده ای را به خود اختصاص داده است.

جملاتی از کاربرد کلمه ثواب و عقاب

خوی تو خشم و عفو جهاندار گشت از آنک دوزخ شد و بهشت ثواب و عقاب تو
نصرت که خاص حاجب قدس است گوبیا پروانه ئی برای ثواب و عقاب ده
الَّذِینَ یَظُنُّونَ ظنّ را دو معنی است هم یقین و هم شک و، در قرآن جایها ظن است بمعنی یقین و ذلک فی قوله تعالی إِنِّی ظَنَنْتُ أَنِّی مُلاقٍ حِسابِیَهْ وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ إِنْ ظَنَّا أَنْ یُقِیما حُدُودَ اللَّهِ و ظن بمعنی شک آنست که گفت إِنْ نَظُنُّ إِلَّا ظَنًّا وَ ما نَحْنُ بِمُسْتَیْقِنِینَ و عرب که یقین را ظن گوید از بهر آن گوید که اول دانش پنداره بود تا آن گه که بی گمان شود. معنی آیت آنست که نماز باری گرانست بر آن کس که برستاخیز ایمان ندارد و بدیدار اللَّه امید ندارد و از رسیدن بر اللَّه بیم نبود، اما قومی که برستاخیز و ثواب و عقاب و بدیدار اللَّه ایمان دارند طاعت و عبادت بریشان گران نیاید، که گوش بثواب آن میدارند و بدیدار حق امید میدارند و از رسیدن بر اللَّه ببیم میباشند، و بحقیقت بدان که روز رستاخیز آن آشنای خوانده بر اللَّه رسد و آن بیگانه رانده هم بر اللَّه رسد، و بهر دو حدیث صحیح است: امّا بیگانه را مصطفی ع گفت بروایت ابو هریره و بو سعید
قوله تعالی: إِنَّا نَحْنُ نُحْیِ الْمَوْتی‌ میگوید جل جلاله: ماایم که مرده زنده گردانیم. و مرده زنده گردانیدن در وصف باری جل جلاله آنست که در بنده و در حیوان حیاة آفریند و آفریننده حیاة جز آن قادر بر کمال نیست، یقول اللَّه تعالی: الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ و این در سه طور است، در طور اوّل حیاة در نطفه آفریند اندر رحم مادر، در طور دیگر حیاة در مرده آفریند اندر زاویه لحد تا با وی رود سؤال چنانک در خبر صحیح است، در طور سوم روز قیامت خلق را زنده گرداند فصل و قضا را و ثواب و عقاب را و از ان پس جاوید همه زندگی بود هیچ مردگی نه، امّا خلود فی الجنّة و امّا خلود فی النار.
بندیش از این ثواب و عقاب اکنون کاین در خرد برابر و موزون است
خشم و حلم تو در ثواب و عقاب دو بزرگند ناصبور و صبور
اگر خرد ننماید ره ثواب و عقاب ز قلب عشق نمی خیزد و ز عین دموع
بدان که این که گفتی که ثواب و عقاب پس چراست، بدان که نه از آن است که تو کاری زشت کردی که کسی با تو خشم گرفت و تو را به انتقام عقوبت می کند یا از تو شاد شد تو را به مکافات خلعت می دهد که این صفات الهیت دور است، لکن چنان که خلط یا خون یا صفرا یا دیگری در باطن تو غلبه کند از آن چیزی تولد کند که آن را بیماری گویند و چون دارو غلبه گیرد چیزی از آن تولد کند که آن را تندرستی گویند. هم چنین چون شهوت و خشم بر تو غالب شد و تو اسیر آن شدی از آن آتشی تولد کند که در میان جان تو افتد که سبب هلاک تو باشد.
همیشه تا بر دانش به حق گشاده بود در ثواب و عقاب از ره حرام و حلال