ثباتت

معنی کلمه ثباتت در لغت نامه دهخدا

ثباتت. [ ث َ ت َ ] ( ع مص ) ثبوتت. || شجاع و دلاور گردیدن. || ثابت عقل شدن. ثابت رای شدن. || ( اِ ) بیماریی که زمن کند و از حرکت بازدارد.

جملاتی از کاربرد کلمه ثباتت

اگر به دشمن ناکس فرو نیارد سر همان بود که ثباتت به روزگار دهد
در وفا چشم ندارم که ثباتت باشد که توقع نتوان داشتن از عمر ثبات
کاندر ره عشق چون ثباتت باشد ناچار به مقصود رسی آخر کار
از ثباتت بارها در رزم جمعیت شده گرچه حرب خصمت از اصحاب تنها ساخته