ثامر. [ م ِ ] ( ع ص ، اِ ) نعت فاعلی از ثَمر. || غله ای است که آنرا لوبیا خوانند. آبی که آنرا در آن پخته باشند حیض و بول را براند. ( برهان ). لوبیا. دجر. || درختی که میوه او رسیده باشد. || درخت میوه ناک. || گل یا شکوفه حُماض که بفارسی ترشه است ، و رنگ آن سرخ باشد. ثامر. [ م ِ ] ( اِخ ) نامی از نامهای مردان عرب از جمله پدر عبداﷲ رئیس ترسایان معاصر ذونواس صاحب الاخدود. ( مجمل التواریخ و القصص ص 169 ).
معنی کلمه ثامر در فرهنگ عمید
میوه دهنده.
معنی کلمه ثامر در فرهنگ فارسی
نامی از نامهای مردان عرب از جمله پدر عبد الله رئیس ترسایان معاصر ذونواس صاحب الاخدود
پس از آن نیز اهواز به همین صورت بوده و در حد یک روستای کوچک باقیمانده بود. سر اوستن هنری لایارد که در زمان شیخ ثامر بنیکعب ۱۲۵۸ ق (۱۸۴۱ م) در این منطقه بوده به هنگام ذکر قلمرو بنیکعب، هیچ گونه نامی از اهواز نبرده و در عوض نام روستای ویس در شمال اهواز را در کتاب خود آورده است. این امر نشان میدهد روستای ویس پرجمعیتتر و آبادتر از اهواز بوده است.
پس از آن نیز اهواز به همین صورت بوده و در حد یک روستای کوچک باقیمانده بود. سر اوستن هنری لایارد که در زمان شیخ ثامر بنیکعب ۱۲۵۸ ق (۱۸۴۱ م) در این منطقه بوده به هنگام ذکر قلمرو بنیکعب، هیچ گونه نامی از اهواز نبرده و در عوض نام روستای ویس در شمال اهواز را در کتاب خود آوردهاست. این امر نشان میدهد روستای ویس پرجمعیتتر و آبادتر از اهواز بودهاست.
رئیسالجزیره، حمد بن ثامر آل ثانی، یکی از عموزادههای دور امیر قطر حمد بن خلیفه آل ثانی است.