باب الله

معنی کلمه باب الله در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - درخدا ۲ - در رحمت الهی : سامری را آن هنر چه سود کرد کان فن از باب الهش مردود کرد . ( مثنوی )

معنی کلمه باب الله در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] باب الله، عنوان و صفتی برای حضرت رسول و ائمه اثنا عشر صلوات اللّه علیهم اجمعین در برخی از روایات است.
باب اللهِ، عنوان و صفتی برای حضرت رسول و ائمه اثنا عشر صلوات اللّه علیهم اجمعین در برخی از احادیث. کلمات «صراط » و «سبب» و «طریق » و «سبیل » نیز که همه تعبیراتی دیگر از «باب اللّه » اند، برای ائمه به کار رفته است. در روایتی از امام باقر علیه السلام آمده است که «إنَّ رسولَ اللّهِ صلّی اللّه علیه وآله وسلّم بابُاللّهِ الذی لایؤْتی الاّ منه و سبیلُه الذی من سلکه وصل الی اللّه » . از حضرت علی علیه السلام نیز چند روایت به «باب » و «باب اللّه » و «باب الجنه» تعبیر شده است: «انّ علیاً بابٌ فتحه اللّه فَمنْ دخله کان مؤمناً» و «إِنّ علیاً بابٌ من ابواب الهدی فمن دخل من باب علیٍ کان مؤمناً»، «إنَّ علیاً بابٌ من ابواب الجنّه فمن دخل بابَه کان مؤمناً».
← پیامبر شهر علم
باب حطه عنوانی است که در بعضی از روایات سنی و شیعی برای حضرت علی و امامان شیعه علیهم السلام به کار رفته است. این عنوان از آیه ۵۸ سوره بقره «و اذقُلْنَا ادْخُلوا هذه القریه فکُلُوا مِنها حَیثُ شِئْتُم رَغَداً وادْخلوا البابَ سُجَّداً و قُولوا حِطَّةٌ نَغفرلَکُم خطایاکم» گرفته شده است. بر طبق این آیه، خدا به بنی اسرائیل فرموده است که سجده کنان داخل «باب » قریه شوند و «حطه» بر زبان آورند تا خدا از خطاهای آنان در گذرد. در تفسیر این آیه سخنان بسیاری گفته اند و اغلب نوشته اند که مقصود از قریه، بیت المقدس است که یکی از درهای آن «باب حطه » نام داشته است .(رجوع کنید به مجمع التفاسیر؛ طبرسی؛ فخررازی؛ سیوطی، ذیل آیه)
← اهل بیت باب حطه امت
مولفان کتب تراجم و مناقب ائمه شیعه علیهم السّلام، از جمله ابن شهرآشوب و ابن صباغ افرادی را به عنوان باب (یا بواب ) هر یک از ائمه، معرفی کرده اند، مانند سلمان (باب حضرت علی علیه السلام )، سفینه (باب امام حسین علیه السّلام )، ابو خالد کابلی و یحیی بن ام الطویل (باب امام سجاد علیه السلام). هر چند در بیانات خود ائمه و در کتب رجال از این افراد با عنوان «باب » تعبیر نشده است، قرائن نشان می دهد که آنان با ائمه ارتباط خاص داشته اند، و علاوه بر بهره وری از علوم و معارف ائمه، در برخی امور وکیل و مباشر کارهای ایشان و، در شرایط حساس سیاسی، واسطه ائمه و پیروان آنان بوده اند.مفضل بن عمر، که بنابر روایات، از علوم ائمه آگاهی داشته و مورد توجه خاص امام صادق علیه السلام بوده است، به نمایندگی از آن حضرت به کارهای شیعیان رسیدگی می کرد و در منازعات مالی ایشان برای رفع اختلاف، به وکالت از آن حضرت، اموالی پرداخت می کرد. همچنین مباشر کارهای مالی امام کاظم علیه السلام بود و آن حضرت خود شخصاً پرداختهای مالی شیعیان را نمی پذیرفت.ابو خالد کابلی و یحیی بن ام الطویل از یاران نزدیک امام سجاد علیه السلام و سالها در خدمت آن حضرت بودند.جابر بن یزید جعفی از اصحاب سر اهل بیت و از نزدیکان امام باقر علیه السلام بود.نواب اربعه امام زمان علیه السلام در دوره غیبت صغری نیز «باب » خوانده شده اند. طبرسی از آنان به عنوان «الابواب المرضیون و السفراء الممدوحون » نام می برد و ابن اثیر درباره حسین بن روح نوبختی، یکی از نواب اربعه، می گوید که امامیه او را «باب » می نامیدند.
کتاب نامه
...
[ویکی اهل البیت] یکی از القاب حضرت مهدی علیه السلام «بابُ الله» است. در زیارت آل یاسین می خوانیم: «السلامُ علیک یا باب الله و دیان دینه». امام صادق علیه السلام می فرمایند: «جانشینان پیامبر همان ابواب خدایند، درهایی که از طریق آنها می توان به حق رسید. اگر آنها نبودند، خداوند شناخته نمی شد».
امام باقر علیه السلام نیز فرمود: «نحن حجه الله و باب الله» در دعای ندبه هم نسبت به امام زمان علیه السلام می خوانیم: «این بابُ الله الذی منه یؤتی؟»؛ کجاست آن باب اللهی که از طریق او می توان به خدا رسید. باب الله یعنی چه؟ همان گونه که باب و در وسیله ارتباط است که هر کسی بخواهد به طور صحیح وارد خانه ای شود، باید از در وارد گردد. این خاندان هم باب هستند و هر کس می خواهد به خدا برسد و بهره ای از کمالات ربانی ببرد، باید از طریق این خداندان قدم بردارد.
امروز در عالم هستی، خدا یک باب دارد و آن وجود مقدس حضرت ولی عصر علیه السلام است که هر کس می خواهد به آنجا که باید برسد، باید از این در وارد شود. از آغاز عالم، همه انبیای الهی و اوصیای گرامی آنها، باب الله بودند. در هر عصری و زمانی خدا دری گشود و بابی برای هدایت و وصول خلق باز نمود تا این که سرانجام، مقام باب اللهی به آن وجود مقدس رسید. هر چند عصر غیبت است اما باب الله برای اهل الله مفتوح است.

جملاتی از کاربرد کلمه باب الله

علی باب الله واز وسوسه این نفس سرکش را به آیین گدایان کار در هر باب می‌افتد
نخستین جلوه از اسم علیمست که باب الله رحمن رحیمست
رزق و روزی را خدا چون گشته از اول کفیل پس مگردان رو ز باب الله حق نعم الوکیل
دهم تسلیم و رضاست که «الرضاء بالقضاء باب الله الاعظم» تسلیم آن است که نفس و مال را چنانک در میثاق «الست بربکم» بخداوند فروخته است و بهشت خریده امروز تسلیم کند که وقت تسلیم امروز است. تا فردا که وقت تسلیم بهشت باشد حق تعالی بهشت تسلیم کند که «ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه». و تسلیم نفس و مال بدان وجه باشد که نفس و مال ازان خود نداند ازان حق داند و خود را وکیل خرج حق بیند و خلق را بندگان حق داند تا تواند بنفس خویش بقول و فعل بمصالح ایشان قیام نماید. و مال را برایشان بامر حق نفقه کند و بچشم حقارت بکس ننگرد و خود راتبع ایشان بیند و لقمه و خرقه بتبعیت بنفس فروخته میدهد و او را یکی بنده کمینه از بندگان خدای شناسد و منت بر کس ننهد و هر کس که ازو احسانی قبول کند او را برخود حقی واجب داند و منت دار او بود.
زهر در روی آشفته به کوی تست ای مولا تویی باب الله مطلق چه می‌رانی از این بابم
من از نور خدا آگاه گشتم چو خاک پاک باب الله گشتم
مراتب گر نماید راه تحقیق تو باب الله را دانی به تحقیق
و گفت: تفویض آن بود که علمی که ندانی به عالم آن علم بگذاری و تفویض مقدمه رضا است و الرضا باب الله الاعظم.
بدان که رضا به قضای حق تعالی بلندترین مقامات است و هیچ مقام ورای آن نیست. چه محبت مقام بهترین است و رضای به قضای خدای تعالی ثمره محبت است، نه ثمره هر محبتی بل ثمره محبتی است که بر کمال بود. و از این گفت رسول (ص)، «الرضا بالقضا باب الله الاعظم» گفت، «درگاه مهین حق تعالی رضاست به قضای وی». و چون رسول (ص) از قومی بپرسید که نشان ایمان چیست؟ گفتند، «در بلا صبر کنیم و بر نعمت شکر کنیم و به قضا رضا دهیم». گفت، «حکمایند و علما. نزدیک است از عظیمی قوت ایشان که انبیا باشند». و گفت، «چون قیامت بود گروهی را از امت من پر و بال آفریند تا به بهشت پرند. فریشتگان ایشان را گویند حساب و ترازو صراط همه بدیدید؟ گویند از این همه هیچ چیز ندیدیم. گویند شما کیستید؟ گویند از امت محمدیم. گویند پس عمل شما چه بود که این همه کرامت یافتید؟ گویند در ما دو خصلت بود: یکی آن که در خلوت شرم داشتیم که معصیت کنیم. و دیگر آن که راضی بودیم به رزق اندک که خدای تعالی داد ما را. ملایکه گفتند حق است شما را این درجه».