باد روزه

معنی کلمه باد روزه در لغت نامه دهخدا

بادروزه. [ زَ / زِ ] ( اِ مرکب ) بادروژه. بمعنی هرروزه باشد. ( برهان ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). عادت بود مستمر. عادت و کار هرروزه است چه غذا باشد چه لباس که هر روز پوشند یا کاری که هر روز کنند. معتاد. مألوف. چیزی که هر روز بکار برند و استعمال کنند چون جامه و لباس هرروزه و قوت هرروزه و کار هرروزه چنانکه در تاج المآثر گوید: لشکر اسلام جامه های بادروزه را به لباس حرب بدل کردند. سنائی گوید، مصرع : یکی جامه زین بادروزه ز قوت. و سوزنی گوید: که شد مدیح تو تسبیح بادروزه من. و بحذف دال نیز گفته اند، و در مقامات حمیدی گفته : که عروس را به پیرایه همسایه یک شب بیش نتوان آراست و آرایش بادروزه بسؤال و جواب دریوزه نتوان خواست. ( از رشیدی ).
مشرف ای شرف گوهر حمیدالدین
که شد مدیح تو تسبیح بادروزه من.سوزنی.رجوع به شعوری ج 1 ورق 190، و بادروز شود. || قوت که مردم بکار دارند در هر روز پیوسته. ( حاشیه فرهنگ اسدی چ اقبال ص 427 ). خوراک و قوت هرروزه. ( برهان ) ( آنندراج ) . طعامی که بدان تنها ازمردن توان رست. قوت لایموت :
خور و خواب و آرامگه تنگ شد
تو گفتی که روی زمین سنگ شد
کسی را نبد بادروزه نبرد
همی اسب جنگی بکشت و بخورد.فردوسی.یکی جامه وین بادروزه ز قوت
دگر این همه بیشی و برسریست.کسائی. ( از فرهنگ اسدی چ اقبال ص 428 ).تنی درست و هم قوت بادرروزه فرا
که به ز منت بیغاره کوثر و تسنیم.کسائی ( از فرهنگ اسدی چ اقبال ص 428 ).|| جامه کهنه و لباسی که هر روز پوشند.( برهان ) ( آنندراج ). لباس هرروزه. ( انجمن آرا ). جامه کهنه ، بتازیش بذله خوانند. ( شرفنامه منیری ): الابتذال ؛ باد روزه کردن جامه را و جز آن. ( زوزنی ). بادروزه داشتن جامه یعنی جامه برای کار پوشیدن. ( مجمل ). الامتِهان ؛ بادروزه داشتن. ( زوزنی ). بادروزه داشتن جامه یعنی جامه کار داشتن ای جامه خدمت. ( مجمل ). بِذله ؛ جامه بادروزه. ( زمخشری ). جامه همه روزه. ( ربنجنی ). و جامه خدمت. ( مجمل ). التَّبَذﱡل ؛ بادروزه داشتن جامه و خود را. بادروزه کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) ( مجمل ). جامه خانه و بی زینت در بر کردن. بادروزه داشتن خویش را. ( زوزنی ). متبذل [ م ُ ت َ ب َذْ ذَ / ذِ ] ؛ بذله پوش و کسی که عمل نفس خود کند و بادروزه دارد خود را. ( منتهی الارب ). تفضل ؛ جامه بادروزه پوشیدن برای کار. فُضُل ؛ جامه بادروزه که زنان در وقت عمل و کار پوشند. ( منتهی الارب ). فَضَله ؛ بادروزه که در وقت کار و خواب پوشند. مُبذَل ؛ جامه کهنه و جامه بادروزه. ( منتهی الارب ). مُبذَله ؛ جامه بادروزه و کهنه. ( منتهی الارب ). مذَیَّل ؛ آنکه در بادروزه دارد خود را و کار نفس خود کند. ( منتهی الارب ). مِفضَل ؛ جامه بادروزه. ( ربنجنی ). جامه بادروزه زن. مِفضَله ؛ جامه بادرزوه بی آستین که زنان وقت کار و خدمت پوشند. ( منتهی الارب ). || چیزی را گویند که مردم را همیشه در کار باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). هرچه آنرا اکثر بکار بسته باشند. ( شرفنامه منیری ). آن بود که مردم را پیوسته هر روز بکار آید. ( حاشیه فرهنگ اسدی خطی نخجوانی ) ( اوبهی ). آن بود که مردم مدام چیزی را بکار دارند ( کذا ). ( فرهنگ اسدی چ اقبال صص 427 - 428 ).

معنی کلمه باد روزه در فرهنگ معین

(زِ ) (ق . ) هر روزه .

معنی کلمه باد روزه در فرهنگ عمید

۱. هرروزه.
۲. چیزی که انسان هر روز به آن احتیاج داشته باشد، از قبیل خوراک و پوشاک: یکی جامه واین باد روزه ز قوت / دگر زاین همه بیشی و سیری است (سنائی: مجمع الفرس: بادروزه ).

معنی کلمه باد روزه در فرهنگ فارسی

بمعنی هر روزه

معنی کلمه باد روزه در ویکی واژه

هر روزه.

جملاتی از کاربرد کلمه باد روزه

پذرفته باد روزه و فرخنده عید تو از روزه با مثوبت و از عید شادمان
عید او بادا سعید و حال او فرخنده باد روزه اش بادا قبول کردگار دادگر
پس حلول این اهوال و حول این احوال چنان تقاضا کرد و این معنی ادا که هر کسی در تمحل توشه ترحل بگوشه ای کرد که در مجاعت باد روزه با قناعت دریوزه نتوان ساخت که این نکبتی است تام در ذریه آدم (ع) ما جعلنا هم جسدا لا یأکلون الطعام.