باده کش. [ دَ / دِ ک َ / ک ِ ] ( نف مرکب ) باده خوار.باده پیما. می گسار. می خورنده. شراب خوار : شه اگر باده کشان را همه بر دار زند گذر عارف و عامی همه بر دار افتد.؟|| در تداول عامه ، مرادف عرق کش.
معنی کلمه باده کش در فرهنگ عمید
باده خوار، باده پیما.
معنی کلمه باده کش در فرهنگ فارسی
باده پیما می گسار
جملاتی از کاربرد کلمه باده کش
من باده کش کهنه سفال دل خویشم بر تارک خورشید زنم ساغر جم را
ازو کشنده تر است آن سیاه نا پروا که چشم باده کش سرمهٔ ناکشیدهٔ اوست
میکده را گشود ار ساقی باقی الست عاشق رند باده کش معتکف مدام شد
باد! همه وقت، به شادی و ناز باده کش و خصم کش و بزم ساز
چون من بسیست باده کش بزم عشق لیک بودم تنک شراب مرا بیشتر گرفت
ناگوارست ارچه زاهد باده کش گردد کلیم برنمی آید زخشکی گرچه تر دامن شود
ز مغز و پوست بشاه و گدا پیام رسان ز پشم و گوشت بصوفی و باده کش غمخوار
خنده زن باده کش از جام بده رقص بکن کار کونین در این خانه تمام است امروز
من ساده دل و باده کش و دوست پرستم نه زهد و ورع دارم نه حیله و ترفند
هشیار را به منزل دلدار راه نیست از جام عشق باده کش و ترک هوش کن