بادام چشم. [ چ َ / چ ِ ] ( ص مرکب ) آنکه چشمان کشیده همچون بادام دارد : ای بت بادام چشم پسته دهان قندلب در غم عشق تو چیست چاره این مستمند؟سوزنی.بسی بادام چشمانند بدام مرغ حیرانند بسا پسته دهانان را تو بربسته دهان بینی.خاقانی.در هیچ بوستان چو تو سروی نیامده ست بادام چشم و پسته دهان و شکرسخن.سعدی ( طیبات ).
معنی کلمه بادام چشم در فرهنگ عمید
آن که چشمانی شبیه بادام دارد: در هیچ بوستان چو تو سروی نیامده ست / بادام چشم و پسته دهان و شکرسخن (سعدی۲: ۵۳۷ ).
معنی کلمه بادام چشم در فرهنگ فارسی
( اسم ) آنکه چشمان کشیده همچون بادام دارد.
جملاتی از کاربرد کلمه بادام چشم
حریف تلخی بادام چشم او که شود؟ تلافی ار ننماید لب شکرخایش
به وام گیر ز بادام چشم خود تلخی مکن چو پسته بی مغز در تبسم شور
بوسیم پستهٔ لب و بادام چشم او تا نقل و می زچشم و لب وی خوریم ما
درین چمن که گلش خار در بغل دارد خوشا کسی که چو بادام چشم بسته دمید
خاقانیی که بستهٔ بادام چشم توست چون پسته بین گشاده دهان در برابرت
ز دست ساقی بادام چشم پسته دهان بخواه باده به وقت شکوفه بادام
شیرینیم زیان چو همی داشت می کند بادام چشم من ز شکر خواب اجتناب
جان بسته بادام چشم و قند آن لعل لبیم دارد تمنّا در جهان یک بوسهای زان پسته دل
بخنده ای بت بادام چشم شیرین لب شکر بریزد از آن پسته دهان که تراست
بس که بادام چشم او تلخ است زهر می بارد از شکر خوابش