معنی کلمه باخ در لغت نامه دهخدا
نکردی چرا عاشقان دل فراخ
خدا آفریده ترا حسن و باخ ( ؟ )
|| هم شعوری بمعنی سیم و زر ناسره گرفته و بیت ذیل را از ابوالمعالی شاهد آورده :
سرشکم مگر بوده است کم عیار
قبولش نکردند چون نقره باخ ( ؟ )
این لغت ظاهراً مصحف «ماخ » است. رجوع بماخ شود. || نیز شعوری بمعنی ایلچی و قاصد گرفته بیت ذیل را از میرنظمی شاهد آورده است :
نشسته شد آن عز و دولت بکاخ
در آن دم بخدمت رسیده ست باخ ( ؟ )
|| هم شعوری بمعنی دون همتی گرفته مصراع ذیل را از قریعالدهر شاهد آورده :
همه را همت باخ و همه در راه بساخ ( ؟ )
این کلمه هم مصحف «ماخ » است و همین بیت در لغت فرس اسدی شاهد ماخ بمعنی نبهره از سیم و زر آمده است. رجوع بلغت فرس چ اقبال ص 78، و ماخ شود.
باخ. ( اِخ ) در حدودالعالم ( چ تهران ص 62 ) آمده : «سکیمشت » ناحیتی است که اندر وی کشت و غله بسیار است و از پس این سکیمشت پادشاییست خرد اندر شکستگیها و کوهها،آنرا یون خوانند، و دهقان او را باخ خوانند و قوتش از امیر ختلان است ». در فهرست «انواع الملوک » بیرونی در آثارالباقیه ( صص 100 - 102 ) این نام نیامده است.
باخ. ( اِخ ) یوهان سباستین ( 1685 - 1750 ). باخ ، نام خانواده ای آلمانی است که در هنر موسیقی شهرت بسزائی داشتند و مشهورترین آنان یوهان سباستین میباشد که آثار موسیقی مذهبی او مورد توجه اهل فن است. وی بسال 1685 م. در روز 21 مارس در شهر آیزناخ متولد شد. پدرش یوهان آمبروزیوس باخ فرزند موسیقیدانی بنام کریستوف باخ ( 1612 - 1661 ) و جزو موسیقیدانان دربار بود. آمبروزیوس باخ بسال 1645 متولد گردید و در 22 سالگی بعضویت دسته موزیک شهر ارفورت درآمد و یک سال بعد با الیزابت لمرهیت ازدواج کرد و چندی بعد بشهر آیزناخ منتقل گردید. نتیجه این ازدواج شش پسر و دو دختر بود که یوهان سباستین آخرین آنان بود. دوران کودکی باخ در شهر آیزناخ گذشت. این شهر سرزمین موسیقی بود و موسیقی دانان بسیاری را در دامن خود پرورده بود. از اینرو احساسات لطیف و استعداد هنری باخ از دوران کودکی با موسیقی ، شعر، دین ، طبیعت پرورش یافت. نخستین معلم او پدرش آمبروزیوس باخ ویولونیست بود، اما یوهان نتوانست مدت زیادی از تعلیمات پدر بهره مند شود و او را در سال 1695 در سن دهسالگی از دست داد و مادرش نیز سال پیش از آن درگذشته بود. سباستین یتیم ناچار همراه برادر بزرگش یوهان یاکوب به برادر بزرگترش یوهان کریستوف که درین وقت 24 سال داشت و ارگ نواز شهر اوردروف بود پناه برد. این هر دو برادر با هم وارد مدرسه شهر «اوردروف » شدند. یوهان سباستین در مدرسه شاگردی منظم و جدی بود بطوری که وقتی در کلاس سوم بود جوانترین محصل کلاس و در عین حال شاگرد اول کلاس بشمار میرفت. در ضمن کارهای موسیقی خود را نیز با ذوق و عشق بسیار دنبال میکرد و برای این کار مشقتها میبرد. داستانی از خاطرات این زمان او نقل میکنند که معرف پشتکار و علاقه شدید او در کار موسیقی است. خلاصه داستان چنین است : برادرش «یوهان کریستوف » کتابی از قطعات آثار بزرگترین اساتید موسیقی زمان برای کلاوسن داشت و معلوم نیست به چه دلیل آنرا به باخ جوان که مشتاق آن بود نمیداد، اما این کتاب را در اشکافی میگذاشت که با میله های ساده بسته میشد بطوری که جوان میتوانست دستهای خود را از لای میله ها بگذراند و کتاب را با جلد مقوائی نازکش بیرون بکشد. به این ترتیب باخ در مدت شش ماه شبها وقتی که در منزل همه کس بخواب میرفت کتاب را از اشکاف بیرون میآورد و در روشنائی ماهتاب از روی نت ها و آهنگهای آن کپیه برمیداشت. پس از شش ماه این کار دشوار و طاقت فرسا بپایان رسید و باخ تمام کتاب را کپیه کرده بود اما از بخت بد برادرش از موضوع اطلاع یافت و در کمال بیرحمی نسخه کپیه شده کتاب را از او گرفت. بخوبی میتوان اثر این رفتار ظالمانه را در روحیه حساس باخ جوان و اندازه درد و حرمانی را که در او بوجود آمد تشخیص داد. در سال 1700 که باخ پانزده سال داشت از شهر اوردروف بشهر لونبورگ رفت تا تحصیلاتش را که با عشق و شوق دنبال میکرد در مدرسه سن میشل آنجا بپایان رساند. در این مدرسه بشاگردانی که در دسته آواز شرکت میکردند و در مواقع تشریفات مذهبی ، بهنگام مراسم تدفین یاازدواج آواز میخواندند حقوقی پرداخت میشد و باخ نیزاز این حقوق استفاده میکرد. ظاهراً یکی از علل آمدن او باین شهر همین امر بود که بتواند شخصاً هزینه زندگی خود را تأمین کند و سربار زندگی برادر ارشدش که بار تأمین زندگانی خانواده را بدوش داشت نباشد. باخ بهمراه یکی از دوستان جوان خود بنام «گئورگ اردمان » از شهر اوردروف به لونبورگ آمد و هر دو با هم در دسته آواز مدرسه سن میشل که جمعاً پانزده تن عضو داشت شرکت میکردند و این دوستی بعدها هم تا مدتها ادامه یافت. میگویند که باخ در این زمان صدای سوپرانوی خوبی داشت اما چندی بعد صدایش تغییر کرد و خراب شد بطوری که از دسته کسانی که سوپرانو میخواندند خارج شد. در لونبورگ باخ با اساتید و نوازندگان مختلفی آشنائی پیدا میکرد که در مدرسه سن میشل تدریس میکردند و یا در کلیساهای شهر اُرگ مینواختند و هنر نوازندگی و تعلیمات آنها در پرورش و تکامل باخ اثر بسیار داشت. در همین شهر لونبورگ بود که باخ با موسیقی فرانسوی آشنائی یافت زیرا «گئورگ ویلهلم » دوک ناحیه که در این شهر اقامت داشت با یک شاهزاده خانم فرانسوی ازدواج کرده بود و برای خود درباری فرانسوی تشکیل داده بود. بعلاوه عده زیادی از فرانسویانی که بعلل مذهبی و بخاطر داشتن عقاید پروتستان مجبور به ترک فرانسه شده بودند در آنجا بسر میبردند و باین ترتیب یک محیط فرانسوی در لونبورگ بوجود آمده بود که از نظر موسیقی هم ، رنگ فرانسوی داشت و برای باخ جوان نیز این خاصیت را داشت که او را به این نوع موسیقی و صفات و حالات آن آشنا میساخت. در همین زمان بعلت همین اقامت در شهر لونبورگ و مسافرتهائی که باخ بیکی دو شهر دیگر کرد با موسیقی ایتالیائی نیز تماس وآشنائی یافت و باین ترتیب پرورش او از نظر موسیقی توسعه و تکامل مییافت. وقتی که تحصیلات مدرسه باخ بپایان رسید در شهر ویمار بعنوان موزیسین وارد خدمت در دستگاه یوهان ارنست برادر ویلهلم ارنست دوک حاکم ویمار شد و در این وقت هیجده سال داشت. باخ در ویمار نیز با اساتید هنرمندی آشنائی یافت که دیدار و تعلیمات آنها برای پیشرفت موسیقی او اهمیت داشت. گرچه باخ ابتدا بعنوان ویولونیست استخدام شده بود ولی بزودی عنوان ارگ نواز دربار را پیدا کرد و در یکی از اسنادی که از این زمان باقی است نام او با عنوان «ارگ نواز دربار سلطنتی ساکس در ویمار» ثبت شده است و یک بار از او خواهش کردند که ترمیم و تعمیر ارگ کلیسائی را که خراب شده بود زیر نظارت خویش قرار دهد و از همین زمان است که شهرت باخ در نوازندگی ارگ بوجود میآید. باین ترتیب با وجود اینکه باخ هیجده سال بیشتر نداشت سمتهای موزیسین دربار و ارگ نوازکلیسا را بدست آورد که هر دو واجد اهمیت بسیار بود.برای اینکه زندگانی باخ را بهتر درک کنیم باید کمی بمطالعه محیط زندگانی و اوضاع دوران او بپردازیم.