باحه

معنی کلمه باحه در لغت نامه دهخدا

( باحة ) باحة. [ ح َ ] ( ع اِ ) میانه دریا و معظم آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). ج ، بوح. میان سرای. ( مهذب الاسماء ).
- باحةالطریق ؛ وسط راه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). میان راه. || نخلستان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه باحه در فرهنگ عمید

۱. میانۀ دریا و معظم آن.
۲. میان سرا.
۳. میان راه.

جملاتی از کاربرد کلمه باحه

شهر الباحه (به عربی: الباحة) در استان باحه و در منطقه حجاز در کشور عربستان واقع شده‌است. جمعیت این شهر ۸۵٫۲۱۲ نفر است. این شهر یکی از نقاط گردشگری تبلیغ شده توسط دولت سعودی می باشد.
المخواه (به عربی: المخواة) یک منطقهٔ مسکونی در عربستان سعودی است که در استان باحه واقع شده‌است.
استان باحه دارای یک بازار معروف سنتی شناخته شده در شهر بلجرشی (به عربی: بلجرشي) می‌باشد با نام سوق السبت، به معنای «شنبه بازار». بازار بلجرشی بسیار قدیمی است و سن ناشناخته‌ای دارد. این بازار پس از نماز صبح بازمی‌گردد.
محافظه القری (به عربی: محافظة القرى) یک منطقهٔ مسکونی در عربستان سعودی است که در استان باحه واقع شده‌است.