باجور

معنی کلمه باجور در لغت نامه دهخدا

باجور. ( اِخ ) از دیه های منوفیه مصر.

معنی کلمه باجور در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] باجَوْر، منطقه ای کوهستانی در ناحیه دیر و سوات و چترال در ولایت پیشاور در پاکستان می باشد.
از شمال به دیر، از مشرق به دیر و سوات، از جنوب شرقی و جنوب به اُتْمان خیل و سرزمین قبیله مَمُند و از مغرب به افغانستان محدود است. مساحت آن حدود ۹۰۰، ۱۲ کیلومتر مربع است و پنج دره متقاطع ـ چهارمُنگ، بابوکَرَه، وَتَلای، رود، سورکَمَر ـ در آن وجود دارد. در این منطقه تا به حال سرشماری به عمل نیامده است، ولی جمعیت آن را حدود ۰۰۰، ۱۰۰ نفر تخمین زده اند.
باجور موطن پتهان های تَرکَنْری
باجور موطن پتهان های تَرکَنْری است که خود را با یوسف زای ها از یک تیره می دانند، و به چهار گروه تقسیم می شوند: اسماعیل زای، عیسی زای، سَلرزای، ممند. سلرزای ها و ممندها در آن سوی مرز افغانستان و در خطّ مرزی دیورند نیز زندگی می کنند.
مذهب اهالی باجور
مردم باجور مانند ساکنان ناحیه دیر مسلمانِ سنّیِ حنفی مذهب اند وبه شدت تحت تأثیر رهبران دینی خود هستند. خانِ نواگای ادعا می کند که ریاست موروثی کلیه قبایل باجوری به او تعلق دارد. تاریخ این منطقه با تاریخ مناطق دیر و سوات پیوستگی کامل دارد. قلعه باجور در ۹۲۵/۱۵۱۹ به دست بابُر گشوده شد. یوسف زای ها در ۹۹۴/۱۵۸۵ نیروهای اکبرشاه را در هم شکستند، و در زمان اورنگ زیب، پی درپی به برج های دیده بانی مرزی سرزمین مغول حمله می کردند. یوسف زای ها در جنگ امبیله در ۱۲۸۰/۱۸۳۶ و در زد و خوردهای مرزیِ ۱۳۱۵/۱۸۹۷ با انگلیسی ها جنگیدند.

جملاتی از کاربرد کلمه باجور

تا تو باجور و باجفا جفتی بنده در مهر و در وفا طاقم
خوی تو باجور روزگار بسازد حسن تو با لطف کردگار بسازد