باتو

معنی کلمه باتو در لغت نامه دهخدا

باتو. ( اِ ) بمعنی باتس باشد که ترنج است. ( برهان ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) ( شعوری ) ( دمشقی ). اترج. ( دمشقی ). اترنج. ( دمشقی ) ( الفاظالادویه ). || حب السلاطین. ( برهان ). حب السلاطین که او را دند نیز نامند. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) ( جهانگیری ) ( شعوری ). رجوع به کرچک هندی شود. بهندی جمال گور گویند. ( الفاظالادویه ).
باتو. ( اِخ ) یا صاین خان. نام یکی از پادشاهان چنگیز. ( برهان ) . نام یکی از خوانین مغول که او را باتوخان گفتندی و شهر سرای که از بلاد ترکستانست سرای باتو خوانند. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ): در سال 642 هَ. ق. اوگتای قاآن بعد از مراجعت از چین در نتیجه قوریلتای جدید باتو پسر جوجی خان و گیوک پسر خود و منگو پسرجغتای را مأمور تسخیر ممالک روس و چرکس و بلغار کرد و بسرداری ایشان اردوی عظیمی بطرف اروپای شرقی فرستاد، ریاست کلی درین اردوکشی با باتوخان پادشاه دشت قبچاق بود... پس از مرگ اوگتای قاآن باتو با جانشین او، گیوک ، روی خوش نشان نداد و چون گیوک خان رسماً بمقام قاآنی رسید تصمیم بسرکوبی باتو گرفت و خود بعزم دفع او عازم قلمرو وی ، دشت قبچاق شد ولی در بیش بالیغ درگذشت و باتو منکوقاآن را برای رسیدن بمقام خانی حمایت کرد و همواره مورد قبول خانان مغول بود. رجوع به فهرست تاریخ مغول اقبال و دائرة المعارف اسلامی و فهرست جهانگشای جوینی ج 1 و 2 و حاشیه برهان قاطع چ معین و سبک شناسی بهار ج 3 ص 54 و 67 و لغات تاریخیه وجغرافیه ترکی ج 2 و تاریخ گزیده ص 567 و 578 شود.
باتو فرزند جوجی خان بن چنگیزخان ، چون مدت حیات گیوک خان در حدود سمرقند بنهایت رسید اختلاف بقوائد توره چنگیزخان راه یافته هر یک از شاهزادگان بخیالی متوجه یورت خود گردیده بنا بر آن که در آن زمان باتوبن جوجی خان که او را صاین خان میگفتند از سایر شاهزادگان الوس چنگیزخان به مزید شوکت و ابهت امتیازتمام داشت ایلچیان به اطراف و اکناف مملکت فرستاده فرمان داد که جمیع اولاد چنگیزخان و امراء و نوئینان بدشت قبچاق حاضر شوند تا به اتفاق هر یک از شاهزادگان را که شایسته سلطنت دانیم بر مسند کامرانی بنشانیم و بعضی از آن طایفه در مقام تمرد و عصیان آمده گفتند... ما را هیچ ضرورت نیست که بدشت قبچاق رویم و زمره ای بدان جانب رفته جمعی از قِبَل خود کسان فرستادند و سور توقبی بیکی که خاتون تولی خان بود... در آن اوان پسر ارشد خود، منکوقاآن را گفت که چون اکثر بنی اعمام تو از فرمان باتوآقا تخلف ورزیده اند انسب چنان می نماید که تو با برادران بدانجای روی و شرف ملازمتش دریابی ، و منکوقاآن بسخن مادر عمل نمود، خود را ببارگاه باتو رسانید و لوازم خدمت بجای آورده پیشکش کشیدو باتو آثار اقبال در ناصیه احوال منکو مشاهده کردو گفت که از میان شاهزادگان قابلیت سلطنت این جوان دارد و اکثر حاضران را با خود متفق ساخته در ساعت مناسب کلاه از سر برداشته و کمر از میان گشاده منکو را زانو زد و کاسه داشت و چنان مقرر ساخت که در سال آینده در الغ یورت قوریلتای سازند و منکو را بار دیگر به اتفاق سایر اقاوانی بر مسند قاآنی بنشانند. آنگاه طایفه ای که از اطراف و جوانب در دشت قبچاق جمع آمده بودند بمنازل خود مراجعت نمودند و باتو برادران خود برکه اغول و توقاتیمور را با سپاه گران در مصاحبت منکوقاآن بموضع کلوران فرستاد تا به تشیید بناء دولت او قیام نمایند و چون ایشان بمقصد رسیدند به احضار شاهزادگان و امراء و نوئینان فرمان دادند و جمعی از آن طبقه مانند یسومنکا، بیسومنکا ولد جغتای خان و شیرامون بن کوجوی و باتواغول ولد گیوک از امتثال آن مثال سر باززده گفتند که شایسته سریر خانی کسی است که از نسل اوکدای قاآن باشد و رسولان پیش صاینخان فرستاده پیغام دادند که ما بر سلطنت منکو راضی نیستیم و بنابراین مضایقه و مناقشه قریب چهار سال قریلتای در حیز تأخیر افتاده هرکه از طول مکث ملول شد و کسی نزد باتو ارسال داشته استفسار نمود که صلاح مهم منکوقاآن چیست ؟ باتو جواب داد که اگر شاهزادگان راضی شوند و اگر نشوند منکوقاآن را بر سریر دولت می باید نشاند و هرکس خلاف ورزد سرش از تن بر میباید داشت... ( حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 58 و 59 ).

معنی کلمه باتو در فرهنگ عمید

= بالنگ

معنی کلمه باتو در فرهنگ فارسی

نام یک پادشاه است

معنی کلمه باتو در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] باتو، امیر مغول، فاتح روسیه و مؤسس اردوی زرین (۶۲۴ـ۶۵۳/۱۲۲۷ـ۱۲۵۵) که در سالهای اول قرن هفتم/ سیزدهم متولد شد و دومین پسر جوجی بود.
جوجی، پسر ارشد چنگیزخان، در زمان حیاتِ پدر سرزمین گسترده ای را، از ناحیه قیالیغ (قیالیق) و خوارزم تا سَقسین و بلغار در ساحل ولگا و تاجایی که سم ستوران تا تارها رسیده بود، به عنوان «یورت» یا اقطاع در اختیار داشت.
پس از مرگِ جوجی (۶۲۴/ ۱۲۲۷)، قسمت شرقی این ناحیه وسیع، یعنی سیبری غربی و قزاقستان کنونی و حوضه سفلای سیر دریا (سیحون)، به پسر ارشد وی ارده رسید و قسمت غربی یعنی خوارزم و دشتِ قپچاق تا شمال و شمالِ شرقی دریای سیاه (بحراسود) نصیب باتو شد.
حضور باتو در آسیای شرقی
از ده سال اول سلطنت باتو فقط این (قوریلتای) را می دانیم که وی در مجمع امیران مغول که در ۶۲۴/۱۲۲۹ در مغولستان تشکیل شد حضور داشته است. در این مجمع، اوکتای به عنوان خانِ بزرگ انتخاب شد. باتو احتمالاً در مجمع ۶۳۲/۱۲۳۵ که در آن تصمیم گرفته شد جنگ با روسها و اقوام مجاور تجدید شود نیز شرکت داشته است پس از این وی هرگز در آسیای شرقی نبوده است.
رویدادهای تاریخی مغول و نقش باتو
...

جملاتی از کاربرد کلمه باتو

لطفی بکن نگارا وزنی بنه وفا را کاین بار باتو ما را کاری فتاد جانی
عز تو ز دین است و جلال تو ز دنیا تا دهر بود باتو همان باد و همین باد
زان ستمها که گردش تو کند توچه گویی که باتو چند کنند
سوز دلم باتو گفت حرف نهانی دگر بلبل و گل را بود گوش و زبانی دگر
کنون ناگفتنی چون باتو گفتم چه سازی تاشود آن ماه جُفتم
زلف تو به دست باتو دستی بزنیم زان پیش که بگذرد ز دست ای ساقی
امیران روسیه در مسکو و شهرهای دیگر تابع و باج‌گزار خان‌های آلتین اردو بودند. آلکساندر نوسکی (۶۱۶–۶۶۱ق/۱۲۲۰–۱۲۶۳م) امیر بزرگ روسیه که در مغرب، آلان‌ها و سوئدی‌ها و لیتوانیایی‌ها را شکست داده بود و به علت مغلوب ساختن سوئدی‌ها بر روی رودخانه نوا (در ۶۳۷ق/۱۲۴۰م) به لقب نوسکی معروف شده بود، در مشرق و جنوب در برابر مغول‌ها یعنی خان‌های آلتین اردو سیاست فرمانبری و تبعیت را در پیش گرفت و فرمان مغولان را مبنی بر سرشماری، برای گرفتن مالیات از روسها، گردن نهاد. باتو او را در ۶۴۰ق/۱۲۴۲م با برادرش اندری به قراقوروم نزد خان بزرگ اوگتای فرستاد. آلکساندر نوسکی در ۶۶۱ق/۱۲۶۳م هنگام بازگشت از دربار آلتین اردو از دنیا رفت.
بارها داعیه پنداشته بحکم «الشفقة علی خلق الله »که گفته اند هر طالب را،که اخلاص مخلصانه بمردی باشد،حق اخلاص بدان مرد واجب شود،شفقت برو و شفاعت اهل او در قیامت،اکنون در قیامت خواهد بود،انشاء الله از آن باشی آنچه نزدیک تری باتو رمزی بگویم:
آن دم که باتو باشم محنت و غم سرآید
نعمتی در پاکی و در طاعتی باتو گر صحبت کند یک ساعتی
گنج جانست و جواهر معرفت من از اینها می‌کنم باتو صفت
منشأ نام اردوی زرین (آلتین اردو) نامعلوم است. برخی پژوهشگران معتقد هستند که نام آن، اشاره‌ای به خیمهٔ باتو و حاکمان بعدی ایلات است. در زبان مغولی، آلتان اوردو به معنی اردو (خیمه یا قصر) طلایی است. (مغولی: Алтан Ордон، آلتان اوردون = کاخ طلا). آلتان (طلایی) همچنین اشاره به نشان امپراتوری مغول نیز دارد. در منابع دیگر ذکر شده‌است که باتو، چادری (خیمه) از جنس طلا (پایه‌های آن از جنس طلا بودند) داشته‌است و ایلات طلایی نیز نام خود را از آن گرفته‌اند.