بارحمت. [ رَ م َ ] ( ص مرکب ) دارای رحمت. بخشایش گر. بخشایش کننده : وگر بارت ندادند اندرین در بر ایشان ابر بارحمت مباراد.ناصرخسرو.رجوع به «با» شود.
معنی کلمه با رحمت در فرهنگ فارسی
( صفت ) دارای رحمت بخشایش کننده بخشاینده بخشایشگر .
جملاتی از کاربرد کلمه با رحمت
و قیل فضل اللَّه و رحمته الّذی لک منه فی سابق القسمة خَیْرٌ مِمَّا تکلّفته من صنوف الطّاعة و انواع الخدمة. از روی اشارت میگوید: بنده من بر فضل و رحمت من اعتماد کن نه بر طاعت و خدمت خویش، که اعتماد نه جز بر فضل من، و آسایش نه جز با رحمت من، هر کس را مایهای و مایه مؤمنان فضل من، هر کس را خزینهای و خزینه درویشان رحمت من، هر کس را تکیهگاهی و تکیهگاه عارفان سبق من، هر کس را گنجی و گنج متوکّلان ضمان من، هر کس را عیشی و عیش ذاکران بیاد من، هر کس را امّیدی و امّید دوستان بدیدار من.
میندیش از غبار معصیت با رحمت یزدان که گردد صاف سیلی از سینه بی کینه دریا
چرا اندیشم از گرد گنه با رحمت یزدان؟ به دریا سیل چون پیوسته شد یکرنگ میگردد
در جوش گل شراب ننوشد کسی چرا؟ با رحمت خدای نجوشد کسی چرا؟
ز خُلق خویش با رحمت برادر به چشمش مور و جم با هم برابر
با هیبت تو خون چکد از شاخ ارغوان با رحمت توگل دمد از نوک نیشتر
سودای خدا با تو به فضلست و به رحمت با رحمت و فضلش چه خوری غم چه کنی آه