جملاتی از کاربرد کلمه ابائی
تا باز آمد به عذر دیدم ز دمش کانجا ز برای من ابائی میپخت
زان ابائی که بوبکس نرسید سیر خورد او و هیچ رنج ندید
هر ابائی که در خورد به بساط وآورد در خورنده رنگ نشاط
خرد را چه گوئی که بر خوان دو نان ابا بینی ار خود ابائی نیابی