تکفین

معنی کلمه تکفین در لغت نامه دهخدا

تکفین. [ ت َ ] ( ع مص ) کفن کردن. ( زوزنی ) ( دهار ). کفن پوشانیدن مرده را و کفن ساختن جهت آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). کفن پوشانیدن مرده را. ( غیاث اللغات ) ( از اقرب الموارد ). کفن کردن مرده را. ( ناظم الاطباء ) : کس به غسل و تکفین و تدفین ایشان فرا نمی رسید. ( ترجمه تاریخ یمینی ). یک روز از ایام این محنت چهارصد کس مرده از شوارع شهربه دارالمرضی نقل کردند تا به تکفین و تدفین ایشان قیام نمایم. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 330 ).

معنی کلمه تکفین در فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) کفن کردن مرده .

معنی کلمه تکفین در فرهنگ عمید

مرده ای را کفن کردن، کفن پوشاندن به مرده.

معنی کلمه تکفین در فرهنگ فارسی

مردهای راکفن کردن، کفن پوشاندن به مرده
۱- ( مصدر ) مرده را کفن کردن کفن پوشانیدن . ۲ -( اسم ) کفن پوشانی . جمع : تکفینات .

معنی کلمه تکفین در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] کفن کردن میّت را تَکفین گویند و از آن در باب طهارت سخن رفته است.
تکفین، دومین مرحله از مراحل تجهیز میّت و عبارت است از پوشاندن ] با کیفیتی ویژه پیش از دفن.
حکم تکفین
تکفین، واجب کفایی است؛ از این رو اقدام بر آن، بر همه مسلمانان واجب است و اگر کسی اقدام کرد از دیگران ساقط می شود. تکفین از اعمال عبادی نیست؛ از این رو در صحّت آن قصد قربت شرط نمی باشد. برخی از روی احتیاط، آن را لازم دانسته اند.
موارد عدم وجوب کفن
چند گروه پس از مردن کفن نمی شوند:۱. کسی که در میدان جنگ در راه خدا کشته شود. ۲. کسی که به قصاص یا رجم و یا ـ به نظر برخی ـ هر حدّی کشته شود. چنین شخصی قبل از اجرای حد، امر به غسل کردن و پوشیدن کفن می شود، سپس حکم قصاص یا حد بر او جاری می گردد. ۳. جنین سقط شده ای که کمتر از چهار ماه دارد، که در پارچه ای پیچیده و دفن می شود. ۴. عضو جدا شده از میّت که تنها گوشت یا پوستِ بدون استخوان است. این نیز ـ بنابر آنچه از مشهور نقل شده ـ در پارچه ای پیچیده و دفن می شود. اگر تکه جدا شده همراه استخوان و از غیر سینه میّت باشد در وجوب تکفین آن و یا پیچیدن در پارچه اختلاف است. و چنانچه همراه با سینه یا سینه به تنهایی یا بعض سینه مشتمل بر قلب یا استخوان سینه باشد تکفین آن واجب است. البتّه در وجوب تکفین به هر سه تکه (لنگ، پیراهن و سرتاسری) یا کفایت دو تکه آخری اختلاف است. برخی گفته اند: ظاهر کلمات فقها آن است که استخوانِ تنها، در احکام یادشده همچون عضو با استخوان است.
قطعات کفن
...
[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام است
تکفین، دومین مرحله از مراحل تجهیز میّت می باشد و عبارت است از پوشاندن میت با کیفیتی ویژه پیش از دفن. از آن در باب طهارت سخن رفته است.
تکفین، واجب کفایی است؛ از این رو اقدام بر آن بر همه مسلمانان واجب است و اگر کسی اقدام کرد از دیگران ساقط می شود. تکفین از اعمال عبادی نیست؛ از این رو در صحت آن قصد قربت شرط نمی باشد. برخی از روی احتیاط، آن را لازم دانسته اند.
چند گروه پس از مردن کفن نمی شوند:
این نیز - بنابر آنچه از مشهور نقل شده - در پارچه ای پیچیده و دفن می شود. اگر تکه جدا شده همراه استخوان و از غیرسینه میت باشد در وجوب تکفین آن و یا پیچیدن در پارچه اختلاف است. و چنانچه همراه با سینه یا سینه به تنهایی یا بعض سینه مشتمل بر قلب یا استخوان سینه باشد تکفین آن واجب است. البته در وجوب تکفین به هر سه تکه (لنگ، پیراهن و سرتاسری) یا کفایت دو تکه آخری اختلاف است.
برخی گفته اند: ظاهر کلمات فقها آن است که استخوان تنها در احکام یاد شده همچون عضو با استخوان است.
قطعات کفن به واجب و مستحب تقسیم می شود.

معنی کلمه تکفین در ویکی واژه

کفن کردن مرده.

جملاتی از کاربرد کلمه تکفین

کس گر بپای پیر مغان میرد زان خاک پای یابد تکفین را
کفن چون بر تن او راست کردند به تکفینش نشست و خاست کردند
جابر بن عبد اللَّه گفت: رسول خدا ما را بغزایی فرستاد، و ابو عبیده جراح را بر ما امیر کرد، و با ما هیچ زاد نبود مگر صاعی خرما، در انبانی کرده، گه گه ابو عبیده هر یکی را از ما از آن خرما یکی بدادی، و کنا نمصها کما یمص الصبی، و نشرب علیها الماء فتکفینا یوما الی اللیل، گفتا: باین دشخواری و رنج روزگار بسر می‌بردیم تا بساحل دریا رسیدیم، دابه‌ای را دیدیم مرده بر ساحل دریا، بر مثال کوه پاره‌ای، و آن را عنبر میگفتند. بو عبیده گفت: بخورید ازین دابه، که شما را حلالست. یک ماه بر آن موضع نشستیم، و از آن خوردیم، و از عظیمی که بود از چشم خانه وی خروارها روغن بیرون کردیم، و بو عبیده سیزده کس را در چشم خانه وی نشاند، تا باز گویند که چه عظیم دابه‌ای بود! پس از آن زاد برگرفتیم، و آمدیم به مدینه، و رسول خدا را از آن خبر کردیم، فقال (ص): «هو رزق اخرجه اللَّه لکم، فهل معکم من لحمها شی‌ء»؟
الا یا ساقیا هات الحمیا لتکفینا عناء الحر و البرد
ابراهیم میرزا پس از مرگ شاه تهماسب به دستور شاه اسماعیل دوم در ۵ ذی الحجه ۹۸۴ (۱۵۷۷ میلادی) در قزوین به قتل رسید. پیکر او را به دستور شاه اسماعیل تجهیز و تکفین کرده، در آستانه شاهزاده حسین قزوین نزدیک دیگر شاهزادگانی که در همان اوقات به هلاکت رسیده بودند، به خاک سپردند. بعداً جسد ابراهیم میرزا توسط دخترش گوهرشاد بیگم به حرم امام رضا در مشهد منتقل شد.
به تکفینش مزن کافور بر کتان که نرهاند ز گرمای قیامت هرگز آن کافور کتانش
اگر پاید ندارد هیچ دانا قصد تکریمش و گر میرد نیارد هیچ عاقل رای تکفینش
خبر بشاه دیندار رسید که مهیار بوصال یار رسید و جرعه ممات چون زلال حیات بنوشید و خلعت نجات از وبال زوال بپوشید شاه گریبان در ماتم او چاک کرد و برسر در عزا خاک مشغول غسل و تکفین گشتند و بآب دیده خاک را بسی سرشتند چون تابوت تخت عاشق شد روان بسوی قصر معشوق موافق شد چون در قصر چندر بدن رسید تابوت ایستاد چندانکه سعی در بردن آن کردند مفید نیفتاد
غداه اشتغلو عن موت صاحبهم لم یشهدوه لتکفین دلاعثل
هنوز سرش در کنار عبدالله بود که جان بداد. عبدالله اسباب تجهیز و تکفین او راست کرد، و او را با همان پلاس در همان گور دفن کرد. همان شب سید عالم را به خواب دید و ابراهیم خلیل را، علیه السلام، که آمدند هر یکی بربراقی نشسته. گفتند: یا عبدالله چرا آن دوست ما را با پلاس دفن کردی؟
خذ الدنیا و خلینا فدنیا العشق تکفینا لنا فی العشق جنات و بلدان و اسواق