مغبوط
معنی کلمه مغبوط در فرهنگ معین
معنی کلمه مغبوط در فرهنگ عمید
معنی کلمه مغبوط در فرهنگ فارسی
( اسم ) کسی که بر او غبطه برند رشک برده : [ مصالح دولت مضبوط و احوال مملکت مغبوط ... ] ( التوسل الی الترسل . ۲ ) ۱۶۸ - ( صفت ) خوشبخت نیکبخت . ۳ - زیبا نزه خوش : [ ... و تشریف گرانمایه مخصوص کرد ( اتابک سعد بن زنگی . ) و بمحلی مرموق و مکانی معبوط بنشاند ... ] ( المعجم . شمس قیس . مد . چا . ۱ ص ۸ )
معنی کلمه مغبوط در ویکی واژه
خوشبخت، نیکبخت.
زیبا، خوش.
جملاتی از کاربرد کلمه مغبوط
و احتیاج به مال ضروریست درتدبیر عیش و نافع در اظهار حکمت و فضیلت، و اکتساب آن از وجوه ستوده متعذر، چه مکاسب جمیله اندک است و سلوک طرق آن بر احرار دشوار، اما بر غیر احرار که مبالات نکنند به کیفیت اکتساب آسان، و بدین سبب بیشتر کسانی که به حریت متحلی باشند در مال ناقص حظ افتند و از بخت و روزگار شکایت نمایند. و اضداد ایشان که از وجوه خیانات و طرق ناستوده جمع مال کنند فراخ دست و خوش عیش و مغبوط و محسود عوام باشند.
تویی بحشمت و نعمت ز سروران مغبوط تویی بقدرت و قوت ز صفدران محسود
و نجم اللیالی و نظم اللالی و مغبوط عمر و مضبوط امر