مرموق

معنی کلمه مرموق در لغت نامه دهخدا

مرموق. [ م َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از مصدر رمق. رجوع به رمق شود. || نگریسته شده. ( آنندراج ). باز نگریسته. به ناگاه سبک نگریسته. ( ناظم الاطباء ). || مورد نظر. عالی : چون به خدمت رسید او را به اعزاز و اکرام تلقی کرد و به محل مرموق و مکان معمور مخصوص گردانید. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 19 ). فایق پیش ایلک خان قبول تمام یافت و به مکان معمور و محل مرموق ملحوظ شد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 127 ). || نازک و ظریف شده. || ضعیف و کوچک گشته. ( ناظم الاطباء )

معنی کلمه مرموق در فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) موردنظر قرار داده شده ، نگریسته شده .

معنی کلمه مرموق در فرهنگ عمید

منظور، موردنظر.

معنی کلمه مرموق در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - به نگاه سبک نگریسته نگریسته . ۲ - مورد نظر منظور : ... و تشریف گرانمایه مخصوص کرد وبمحلی مرموق و مکانی مغبوط بنشاند .

معنی کلمه مرموق در ویکی واژه

موردنظر قرار داده شده، نگریسته شده.

جملاتی از کاربرد کلمه مرموق

مرموقة الافاق بل مرفوقة الاخلاق بل مخلوقة الاضواء
پس آن موش که از کارِ شتر آگاهی داشت و مخاطباتِ ایشان شنوده بود، رفت و از جادو پرسید که کار شتر و خرس به چه انجامید؟ گفت: هر دو پیش من محبوس‌اند تا آنگه که وجهِ نجاتی مطلق پدید آید. موش گفت: توقّع دارم که به هر جانب که رضا و خشم ملک غالب بینی، با من بگویی تا بدانم که از هر دو فرجامِ کار که نیکو می‌گردد و شومی به کدام جهت باز خورَد. جادو گفت: بویِ این حدیث از میان کار می‌آید ، اگر آنچ می‌دانی، بر من اظهار کنی، از شیوهٔ دوستان و یارانِ یگانه غریب ننماید. موش گفت: من می‌خواهم که هردو مشمول عاطفتِ شهریار و مرموقِ نظرِ عنایت او آیند و خاتمتِ به خیر پیوندد و نیز شنیده‌ام که گویند: به نیک و بد تا توانی در کارِ پادشاه سخن مگوی و خود را محترز دار. گفت: سخن باید که نیکو و به هنجارِ عقل و شرع رود تا هرک گوید ازو پسندیده آید و بدان انگبینِ خالص ماند که از هر طرف که بیرون گیری، اگر مثلاً از زر زده باشد و اگر سفال کرده، همه ذوق‌ها را بهرهٔ حلاوت یکسان دهد و دانش به قطراتِ باران ماند که بر هر زمین‌ که بارد، اثری‌ از آثارِ منفعت بنماید‌ و‌ مرد زیرک‌طبعِ با‌کفایت و درایت چون به جهتِ کارِ خداوندگارِ‌خویش صلاحی طلبد، اگر خود به جان خطر باید کرد، از پیش‌برد و تحصیلِ آن باز نماند، چنانک ایر اجسته کرد با خسرو. موش گفت: چون بود آن؟