لدیغ

معنی کلمه لدیغ در لغت نامه دهخدا

لدیغ. [ ل َ ] ( ع ص ) مارگزیده. ج ، لدغی. ( منتهی الارب ). ملدوغ. سلیم ( از قبیل نام زنگی کافور ). || گزنده. مار گزنده. ( دهار ) :
صد دریچه و در سوی مرگ لدیغ
میکند اندر گشادن ژیغ ژیغ.مولوی.

معنی کلمه لدیغ در فرهنگ معین

(لَ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - مارگزیده . ۲ - گزنده (مار و غیره ).

معنی کلمه لدیغ در فرهنگ عمید

۱. گزیده شده.
۲. مارگزیده.

معنی کلمه لدیغ در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- مارگزیده سلیم جمع : لدغی ۲- گزنده (مار و غیره ) : صد در یچه و در سوی مرگ لدیغ میکند اندر گشادن ژیغ ژیغ . ( مثنوی لغ. )

معنی کلمه لدیغ در ویکی واژه

مارگزیده.
گزنده (مار و غیره)

جملاتی از کاربرد کلمه لدیغ

کان زمردیم ما آفت چشم اژدها آنک لدیغ غم بود حصه اوست وااسف
«إِذْ جاءَ رَبَّهُ» ای قصد و اقبل الی طاعة ربه، «بِقَلْبٍ سَلِیمٍ» من الشرک و الشکّ خال من کلّ دنس و قیل: سلیم من کل علاقة دون اللَّه و قیل: ای حزین من قولهم: فلان سلیم ای لدیغ. و قیل: معنی سلیم لا یکون لعّانا.