رخیص

معنی کلمه رخیص در لغت نامه دهخدا

رخیص. [ رَ ] ( ع ص ) ارزان. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) ( فرهنگ سروری ) ( دهار ). کم بها. ارزان ، مقابل گران. ( یادداشت مؤلف ) :
نحاس و صفر مس و روی آنک است سرب
حلی است زیور و غالی گران رخیص ارزان.ابونصر فراهی ( نصاب الصبیان ).|| نرم و نازک از جامه. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || گیاه نرم و نازک. ( از اقرب الموارد ). || مرگ زودکش. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). مرگ سریع. ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه رخیص در فرهنگ معین

(رَ ) [ ع . ] (ص . ) ارزان ، کم بها.

معنی کلمه رخیص در فرهنگ عمید

ارزان، کم بها.

معنی کلمه رخیص در فرهنگ فارسی

ارزان، کم بها، نرم ونازک
( صفت ) ارزان کم بها مقابل غالی گران .

معنی کلمه رخیص در ویکی واژه

ارزان، کم بها.

جملاتی از کاربرد کلمه رخیص

خمر السعتر یری رخیصا شعره فی خمرة کالمسک ذات علاء
بوسه از لعل تو اگر غالی است در عوض جان «ترکی» است رخیص
کین جهان جیفه‌ست و مردار و رخیص بر چنین مردار چون باشم حریص
بازاریان بندر گناوه در نهمین روز متوالی اعتصاب‌ و بستن مغازه‌های خود در اعتراض به متوقف شدن روند فعالیت گمرک و ترخیص نشدن کالاهایی که اصطلاحا «ته‌لنجی» نامیده می‌شوند، در برابر فرمانداری این شهر با پهن کردن سفره خالی بر روی زمین تجمع اعتراضی بر پا کردند.