ذنب

معنی کلمه ذنب در لغت نامه دهخدا

ذنب. [ ذَ ن َ ] ( معرب ، اِ ) معرّب دُنب. دُنب. دُم. دمب. دنبال. دنباله : قال الرازی فی الحاوی قال جالینوس فی کتاب الکیموس ان الاذناب اشد صلابة من البطون و الأمعاء و بحسب ذلک یکون عسر هضمها و قلة غذائها الاّ أن فضولها قلیلة من أجل تحریکها. ( ابن البیطار ) :
چون ز او حذرت کردن باید همی نخست
دجّال را ببین بحق ای گاو بی ذنب.ناصرخسرو.مردم از گاو ای پسر پیدا بعلم و طاعت است
مردم بی علم و طاعت گاو باشد بی ذنب.ناصرخسرو.|| دنباله چشم. || دراز از هر چیزی ضرب فلان بذنبه ؛ آرام گرفت و ثابت گردید. || رکب ذنب الرّیح ؛ بشتافت سخت و بشتاب برفت و پیشی گرفت که کس به او در نرسید. || رکب ذنب البعیر؛ به بهره ناقص و ناتمام راضی وخشنود گردید. ج ، اذناب ، اذانب. || ذنب العین ؛ دنباله چشم. ( دستوراللغة ادیب نطنزی ). || دم اسب. || اسب درازدم و اشتر و جز آن. || نیش. ابره. ذنب العقرب ؛ نیش کژدم و رجوع به ذنب العقرب شود.
ذنب. [ ذَ ن َ ] ( اِخ ) صاحب منتخب اللغات و لطائف وغیاث و آنندراج و غیرهم آورده اند: ذَنَب ، نام شکلی است در آسمان که تقاطع منطقه فلک جوزهر و مائل بصورت مار بزرگ بهم میرسد یک طرفش را رأس گویند و طرف دیگر را ذنب - انتهی. عقده و نقطه تقاطع فلک ممثّل به اماثل که چون کوکب از وی درگذرد جنوبی شود و این عقده را جوزهر گویند مقابل رأس. و صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: ذنب بفتحتین. عند اهل الهیئة نقطة مقابلة لنقطة مُسماة بالرأس. قالوا مناطق الافلاک المائلة تقاطع مناطق الافلاک الممثّله و منطقةالبروج ایضاً علی نقطتین متقابلتین فیصیر النّصف من الافلاک المائلة شمالیاً عن منطقةالبروج ، و النّصف الاخر جنوبیاً عنها. واحدی هاتین النقطتین و هی مجاز مرکز تدویر الکوکب عن دائرةالبروج علی التّوالی الی الشّمال یسمّی بالرأس ، و الاخری و هی مجاز مرکز تدویر الکوکب عن دائرةالبروج علی التّوالی الی الجنوب یسمّی بالذَنَب. و یسمیان ایضاً بالعقدتین و الجوزهرین اما تسمیتها بالعقدتین فظاهر اذ العقدة فی اللّغة محل العقد. و امّا بالرأس و الذَنَب. فلان الشکل الحادث بین نصفی المنطقتین من الجانب الاقرب شببه بالتنین. و هو نوع من الحیات العظیمة. و العقدتان ای هاتان النُقطتان بمنزلة راسه و ذنبه و امّا بالجوزهرین فلان الجوزهر معرّب گوزهر و هو طرفاالحیّة. و قیل لان الجوزهر مُعَرّب جوزچهر ای صورةالجوز. و هذا کما یسمّی بعض العقد بالفارسیة بجوز گره. و انّما قلنا مجاز تدویر الکوکب و لم نقل مجازالکوکب. کما قال صاحب الملخص لان ما ذکره لا یصح الاّ فی القمر فانّه یصل مع مرکز تدویره الی منطقةالممثّل. و امّا المتحیرة فقد تصل الی منطقةالممثّل مع مراکز تداویرها و قد لا تصل الیها معها. ثم اعلم ان ما ذکر مختص بالکواکب العلویّة و القمر. فان الرأس و الذَنب فی السّفلیین لوفسّرا بهذا لکان کلتا عقدتی الزهرة رأساً و عقدتی عطارد ذنباً فالرأس فی الزهرة العُقدة التی یاخذ منها مرکز تدویرها نحوالحضیض و فی عطارد بعکس ذلک. و قیل الرأس موضع من منطقةالممثل یکون القیاس ان یجوز الکوکب علیه و یمرّ الی جانب الشمال و الذّنب موضع منها یکون القیاس ان یجوز علیه الکوکب و یمرّ الی جانب الجنوب. ففی الزهرة و ان کانت النقطتان بحیث یقع علیهما الکوکب و یمرّ الی جانب الشمال ، لکن احدیهما علی القیاس و الاخری علی غیر القیاس و علی هذا القیاس فی عطارد. و یخدشه انّه لا یتعین حینئذ ان ایّتهما علی القیاس و الاخری علی غیر القیاس. و المقصود ان یجعل التمیز بینهما. هکذا یستفاد من الجغمینی و حاشیته لعبدالعلی البیرجندی. و شرح التذکرة له - انتهی. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). و شرف ذنب در قوس است. ( مفاتیح العلوم خوارزمی ) :

معنی کلمه ذنب در فرهنگ معین

(ذَ ن َ ) [ ع . ] (اِ. ) د م ، د نبال . ج . اذناب .
(ذَ ) [ ع . ] (اِ. ) گناه ، خطا.

معنی کلمه ذنب در فرهنگ عمید

جرم، گناه، کار ناروا.
* ذنب لایغفر: [قدیمی] گناه نابخشودنی.
۱. دنب، دم.
۲. دنبال، دنباله.

معنی کلمه ذنب در فرهنگ فارسی

شکلی است در آسمان که تقاطع منطقه فلک جو زهر و مائل بصورت مار بزرگ بهم میرسد . یک طرف آنرا راس گویند و طرف دیکر را ذنب .
جرم، گناه، کارناروا، ذنوب جمع
( اسم ) گناه جرم خطا معصیت جمع ذنوب .
سپس کسی رفتن و ملازم او شدن و او را نگذاشتن .

معنی کلمه ذنب در دانشنامه آزاد فارسی

ذَنَب
واژه ای عربی به معنی دُم و دنباله که در نجوم قدیم به ستاره های واقع در انتهای برخی از صورت های فلکی اطلاق می شد، مثل ذنب الاسد و ذنب الدجاجه؛ همچنین گره یا نقطه تقاطع مدار حرکت هر سیاره با دایره منطقة البروج که هر جسم آسمانی با گذر از آن وارد نیم کرۀ جنوبی آسمان می شود. ستارگانی که در زیر ذنب قرار می گیرند، جنوبی اند. به ذنب جوزهر نیز می گویند که مقابل رأ س است.

معنی کلمه ذنب در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی ذَنبٌ: گناه(ذنب تنها به معنای نافرمانی خدای تعالی نیست بلکه هر وبال و اثر بدی که عمل آدمی داشته باشد هر چند آن عمل نافرمانی امر خدای تعالی نباشد نیز ذنب گفته میشود ، و در نتیجه مغفرت نیز تنها به معنای آمرزش و پوشاندن معصیت نیست بلکه هر ستر و پوششی الهی مغف...
معنی ذَنبِکِ: گناه تو(ذنب تنها به معنای نافرمانی خدای تعالی نیست بلکه هر وبال و اثر بدی که عمل آدمی داشته باشد هر چند آن عمل نافرمانی امر خدای تعالی نباشد نیز ذنب گفته میشود ، و در نتیجه مغفرت نیز تنها به معنای آمرزش و پوشاندن معصیت نیست بلکه هر ستر و پوششی الهی ...
معنی ذَنبِهِ: گناهش(ذنب تنها به معنای نافرمانی خدای تعالی نیست بلکه هر وبال و اثر بدی که عمل آدمی داشته باشد هر چند آن عمل نافرمانی امر خدای تعالی نباشد نیز ذنب گفته میشود ، و در نتیجه مغفرت نیز تنها به معنای آمرزش و پوشاندن معصیت نیست بلکه هر ستر و پوششی الهی مغ...
معنی ذَنبِهِمْ: گناهشان(ذنب تنها به معنای نافرمانی خدای تعالی نیست بلکه هر وبال و اثر بدی که عمل آدمی داشته باشد هر چند آن عمل نافرمانی امر خدای تعالی نباشد نیز ذنب گفته میشود ، و در نتیجه مغفرت نیز تنها به معنای آمرزش و پوشاندن معصیت نیست بلکه هر ستر و پوششی الهی ...
معنی ذُّنُوبَ: گناهان (ذنب تنها به معنای نافرمانی خدای تعالی نیست بلکه هر وبال و اثر بدی که عمل آدمی داشته باشد هر چند آن عمل نافرمانی امر خدای تعالی نباشد نیز ذنب گفته میشود ، و در نتیجه مغفرت نیز تنها به معنای آمرزش و پوشاندن معصیت نیست بلکه هر ستر و پوششی الهی ...
معنی ذُنُوبِکُم: گناهانتان (ذنب تنها به معنای نافرمانی خدای تعالی نیست بلکه هر وبال و اثر بدی که عمل آدمی داشته باشد هر چند آن عمل نافرمانی امر خدای تعالی نباشد نیز ذنب گفته میشود ، و در نتیجه مغفرت نیز تنها به معنای آمرزش و پوشاندن معصیت نیست بلکه هر ستر و پوششی ال...
معنی ذُنُوبَنَا: گناهانمان (ذنب تنها به معنای نافرمانی خدای تعالی نیست بلکه هر وبال و اثر بدی که عمل آدمی داشته باشد هر چند آن عمل نافرمانی امر خدای تعالی نباشد نیز ذنب گفته میشود ، و در نتیجه مغفرت نیز تنها به معنای آمرزش و پوشاندن معصیت نیست بلکه هر ستر و پوششی ال...
معنی ذُنُوبِهِمُ: گناهانشان (ذنب تنها به معنای نافرمانی خدای تعالی نیست بلکه هر وبال و اثر بدی که عمل آدمی داشته باشد هر چند آن عمل نافرمانی امر خدای تعالی نباشد نیز ذنب گفته میشود ، و در نتیجه مغفرت نیز تنها به معنای آمرزش و پوشاندن معصیت نیست بلکه هر ستر و پوششی ال...
معنی فَجْرِ: سپیده دم (در اصل به معنی باز کردن وشکافتن است اگر صبح را فجر میگویند . برای این است که روشنی پرده ظلمت را پاره کرده به همه جا منتشر میشود .کلمه فجر دو مصداق دارد یکی فجر اول که آن را کاذب میگویند چون دوام ندارد ، بعد از اندکی از بین میرود ، و شکلش شک...
تکرار در قرآن: ۳۹(بار)
(بروزن فلس) گناه. ناگفته نماند: ذنب (بروزن فرس) به معنی دم حیوان و غیره است. و ذنب (بروزن عقل) در اصل به معنی گرفتن دم حیوان و غیره است. هر فعلی که عاقبتش وخیم است آن را ذنب گویند زیرا که جزای آن مانند دم حیوان در آخر است و لذا است که به گناه تبغه گویند که جزایش در آخر و تابع آن است (مفردات) ، برای آنها در عهده من گناهی است می‏ترسم مرا بکشند. جمع ذنب ذنوب بروزن عقول است نحو ، . * ، غرض از «ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنبِکَ وَما تَأَخَّرَ» یعنی چه؟! آیا رسول خدا گناهی داشت تا آمرزیده شود؟! و آن گهی که فتح مکه چه تناسبی با غفران ذنب دارد تا خدا بفرماید برای تو مکه را فتح کردیم تا گناهان تو را بیآمرزیم؟! بخشودن شدن گناهان گذشته طبیعی و عادی است ولی گناهان آینده که هنوز واقع نشده‏اند چطور بخشوده می‏شوند؟! اولا باید دانست: به احتمال نزدیک به یقین مراد از «ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنبِکَ وَما تَأَخَّرَ» گناهان دور و نزدیک است نه گناهانی که در گذشته واقع شده و در آینده واقع خواهد شد. و به عبارت اخری: گناهانی که از مدت‏ها قبل واقع شده و گناهانی که تازه انجام گرفته است. این سخن کاملاً طبیعی است و احتیاج به آن تأمل رکیک ندارد که بگوئیم: یعنی گناهان گذشته را می‏بخشد و توفیق می‏دهد که در آینده گناه نکنی. در روایت نیز که این تعبیر آمده باشد بنابر احتمال فوق گناهان دور و نزدیک مرا داند. این احتمال را خداوند به برکت قرآن بر من الهام فرموده و در جای دیگر ندیده‏ایم. ثانیاً در آیات دیگر نیز بحضرت رسول «صلی اللّه علیه و آله» نسبت ذنب داده شده که لازم است دقت شود مثل ، بنظر می‏آید مراد از این ذنب خیالاتی است که درباره توفیق و پیشرفت اسلام به قلب مبارک آن حضرت راه می‏یافت که آیا این دین پیش می‏رود؟ لذا خدا فرموده: صبر کن وعده خدا حق است و برای گناهت که در دل تو رفت و آمد می‏کند استغفار کن. نظیر این سخن است که می‏گوید ، می‏فرماید به هنگام بأساء و ضراء متزلزل شدند تا جائی که رسول و مؤمنان گفتند: یاری خدا کی خواهد آمد. این گر چه حکایت از حال آنها نیز دارد و آن گهی رسول من حیث هو به تصریح آیه چنین حال را دارد و آن شامل حضرت رسول «صلی اللّه علیه و آله» هم می‏شود. در آیه دیگر آمده ، شاید مراد از این ذنب نیز همان تنگی سینه آن حضرت باشد که فرموده ، و نیز فرموده ، در سوره یوسف آیه 109 فرموده: پیش از تو مردانی فرستادیم و به آنها وحی می‏کردیم... آیا در زمین سیر نکردند تا عاقبت پیشینیان را بنگرند... آنگاه فرموده «حَتّی اِذا اسْتَیْئِسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا انَّهُم قَدْ کُذِبوا جاءَ هُمْ نَصَرُنا فَنُجِیَّ مَنْ نَشاءَ وَ لا یُرَدُّ بأْسُنا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرمینَ». ظاهر آنست که ضمیر «ظنّو، اَنَّهُم، کُذِبوا» همه راجع به «الرُّسُل» است و به معنی چنین می‏شود: تا آنگاه که پیامبران مأیوس شدند و خیال کردند که وعده عذاب درست نبوده یاری ما به آنها رسید. آیا چنین خیالی در ذهن پیامبران خطور می‏کند؟! و آیا این عبارت اخرای آنست که فرموده «وَ زُلْزِلُوا حَتّی یَقولَ الرَّسولُ وَالَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتی نَصْرُ اللّهِ»؟! واللّه العالم. در المیزان سه ضمیر گذشته را به مردم برگردانده و فرموده: یعنی چون رسل از ایمان مردم مأیوس شدند و مردم پنداشتند که پیامبران به دروغ وعده عذاب داده‏اند آنگاه یاری ما آمد. راجع به مرجع سه ضمیر و اینکه راجع به مردم است با آیه هود که درباره قصّه نوح آمده که مردم به نوح گفتند«بَلْ نَظُنَّکُم کاذِبینَ» و فرعون به موسی گفت استدلال کرده است واللّه العالم. اینک می‏رسیم به آیه «اِنّا فَتَحْنا» به نظر نگارنده حضرت رسول «صلی اللّه علیه و آله و سلم» درباره توفیق و پیشرفت اسلام ناراحتی‏ها و تنگی‏های خاطر داشت چنانکه خداوند بارها فرموده ، ، . این آیات همه برای رفع دلتنگی آن حضرت و برای تسلیت اوست. و چون مکه فتح شد و بت پرستی متلاشی گردید این وعده‏ها جای خود را گرفت و آن حضرت خاطرش آرام و مطمئن گردید که دیگر دستی بالای ناپدید شدند و کلمه عالم‏گیر و دلنواز «لااِلهَ اِلّااللّه» مانند کوه استواری سینه به زمین زد لذا خداوند فرمود: برای تو فتحی آشکار پیش آوردیم تا گناهان دور و نزدیکت را(که همان خیالات بوده باشد) بیامرزیم و دیگر آن خیالات به ذهن تو نیاید آخرین سوره‏ایکه به آن حضرت نازل شده سوره نصر است که فرموده «اِذا جاءَ نَصْرُاللّهِ وَ الْفَتْحُ وَ رَأَیْتَ النّاسَ یَدْخُلونَ فی دینِ اللّهِ اَفْواجاً فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ اسْتَغْفِرْهُ اِنَّهُ کانَ تَوّاباً». یعنی چون یاری خدا و فتح آمد و دیدی که مردم فوج فوج به دین خدا داخل می‏شوند را تسبیح و حمد بگوی و آمرزش بطلب. طلب آمرزش دیگر برای چیست؟! یعنی حالا که با چشم خود دیدی دین جای خود را گرفت و بعوض یک یک، گروه گروه داخل دین می‏شوند و وعده خدا عملی شد دیگر از آن خیالات که داشتی آمرزش بخواه؟ مفسران در تقریب آیه شریفه اقوالی دارند که از نظر نگارنده قانع کننده و دلچسب نیست و به آنچه گفته‏ام اعتماد دارم. بعضی از بزرگان فتح را صلح حدیبیه گرفته و از آیات سوره که صلح مزبور را یادآوری می‏کند استمداد کرده است. ناگفته نماند گرچه در آیات این سوره راجع به صلح حدیبیه مطلبی هست ولی بعید به نظر می‏رسد مراد صلح باشد در روایات امام رضا «علیه السلام» آمده که فتح مکه فرموده‏اند. و اگر مراد از فتح، جریان حدیبیه باشد باز سخن ما به قوت خود باقی است و صلح حدیبیه سبب آرامش خاطر آن حضرت گردید و دید که وعده‏های خدا به تدریج جای خود را می‏گیرد واللّه العالم. * ، به نظر می‏آید مراد از این سؤال، سؤال استفهام است یعنی از کسی پرسیده نمی‏شود تو چه کاره بوده‏ای زیرا خداوند به همه چیز داناست و آن گهی فرمود . و فرمود ، و ما بعد آیه ما نحن فیه این آیه است که «یَعْرَفُ الْمُجْرِمُون بِسیماهُمْ...» یعنی: گناهکاران با علامت خود شناخته می‏شوند مشروح این سخن در «سئل» خواهد آمد انشاءاللّه.

معنی کلمه ذنب در ویکی واژه

گناه، خطا.
د م، د نبال.
اذناب.

جملاتی از کاربرد کلمه ذنب

و کیف یتوب القلب عن ذنب ودکم فقلبی مدا عما خلاکم لنائب
ز غیرت رخ او آفتاب خواست ز چرخ فرو فتد، که ذنب آفتاب را بگرفت
المذنب (به عربی: المذنب) یک منطقهٔ مسکونی در عربستان سعودی است که در استان قصیم واقع شده‌است.
فَقُلْنا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها گفتیم این کشته را بزنید بلختی از آن گاو، عکرمه و کلبی گفتند از ران گاو لختی بروی زدند. ضحاک گفت. زبان گاو بروی زدند. ابن جبیر گفت ضرب بعجب ذنبها، لانه اصل البدن و اساسه علیه، رکب الخلق و منه مدة المضغه طولا و عرضا، لقول النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «کل ابن آدم یبلی الّا عجب الذنب فانّه منه خلق و فیه یرکّب».
و قوله تعالی: «إِنَّ عِبادِی» الّذین خلقتهم لجنّتی، «لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ» علی ان تضلّهم و تحملهم علی ذنب لا یغفر. و قیل لا سبیل لک علی عبادی سوی وسوستک لهم فی الدّعاء الی المعاصی، «وَ کَفی‌ بِرَبِّکَ وَکِیلًا» حافظا و ناصرا لاولیائه یعصمهم من ابلیس.
المذنب ۶۰٬۸۷۰ نفر جمعیت دارد و ۶۳۲ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده‌است.
چهرش اندر خم زلفین سیه‌ گفتی هست زهره با ذوذنبی جفت و مهی با دو محاق
ابوالقاسم عاصی مذنب (زادهٔ ۱۳۴۴) استاد دانشگاه ایرانی است که در دولت نهم به‌مدت دو سال استاندار یزد بوده‌است.
فما فی خطوب الدهر اعظم لوحه من الهجر و البین الممیت بلا ذنب
ذنب را دو کون که همی بار جست که رازش یکایک برآید درست
اگر بکام عدویت، ذنب بریزد زهر؛ کمان بگردن پیشت بعذر خواهی باد