معنی کلمه ذنب در لغت نامه دهخدا
چون ز او حذرت کردن باید همی نخست
دجّال را ببین بحق ای گاو بی ذنب.ناصرخسرو.مردم از گاو ای پسر پیدا بعلم و طاعت است
مردم بی علم و طاعت گاو باشد بی ذنب.ناصرخسرو.|| دنباله چشم. || دراز از هر چیزی ضرب فلان بذنبه ؛ آرام گرفت و ثابت گردید. || رکب ذنب الرّیح ؛ بشتافت سخت و بشتاب برفت و پیشی گرفت که کس به او در نرسید. || رکب ذنب البعیر؛ به بهره ناقص و ناتمام راضی وخشنود گردید. ج ، اذناب ، اذانب. || ذنب العین ؛ دنباله چشم. ( دستوراللغة ادیب نطنزی ). || دم اسب. || اسب درازدم و اشتر و جز آن. || نیش. ابره. ذنب العقرب ؛ نیش کژدم و رجوع به ذنب العقرب شود.
ذنب. [ ذَ ن َ ] ( اِخ ) صاحب منتخب اللغات و لطائف وغیاث و آنندراج و غیرهم آورده اند: ذَنَب ، نام شکلی است در آسمان که تقاطع منطقه فلک جوزهر و مائل بصورت مار بزرگ بهم میرسد یک طرفش را رأس گویند و طرف دیگر را ذنب - انتهی. عقده و نقطه تقاطع فلک ممثّل به اماثل که چون کوکب از وی درگذرد جنوبی شود و این عقده را جوزهر گویند مقابل رأس. و صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: ذنب بفتحتین. عند اهل الهیئة نقطة مقابلة لنقطة مُسماة بالرأس. قالوا مناطق الافلاک المائلة تقاطع مناطق الافلاک الممثّله و منطقةالبروج ایضاً علی نقطتین متقابلتین فیصیر النّصف من الافلاک المائلة شمالیاً عن منطقةالبروج ، و النّصف الاخر جنوبیاً عنها. واحدی هاتین النقطتین و هی مجاز مرکز تدویر الکوکب عن دائرةالبروج علی التّوالی الی الشّمال یسمّی بالرأس ، و الاخری و هی مجاز مرکز تدویر الکوکب عن دائرةالبروج علی التّوالی الی الجنوب یسمّی بالذَنَب. و یسمیان ایضاً بالعقدتین و الجوزهرین اما تسمیتها بالعقدتین فظاهر اذ العقدة فی اللّغة محل العقد. و امّا بالرأس و الذَنَب. فلان الشکل الحادث بین نصفی المنطقتین من الجانب الاقرب شببه بالتنین. و هو نوع من الحیات العظیمة. و العقدتان ای هاتان النُقطتان بمنزلة راسه و ذنبه و امّا بالجوزهرین فلان الجوزهر معرّب گوزهر و هو طرفاالحیّة. و قیل لان الجوزهر مُعَرّب جوزچهر ای صورةالجوز. و هذا کما یسمّی بعض العقد بالفارسیة بجوز گره. و انّما قلنا مجاز تدویر الکوکب و لم نقل مجازالکوکب. کما قال صاحب الملخص لان ما ذکره لا یصح الاّ فی القمر فانّه یصل مع مرکز تدویره الی منطقةالممثّل. و امّا المتحیرة فقد تصل الی منطقةالممثّل مع مراکز تداویرها و قد لا تصل الیها معها. ثم اعلم ان ما ذکر مختص بالکواکب العلویّة و القمر. فان الرأس و الذَنب فی السّفلیین لوفسّرا بهذا لکان کلتا عقدتی الزهرة رأساً و عقدتی عطارد ذنباً فالرأس فی الزهرة العُقدة التی یاخذ منها مرکز تدویرها نحوالحضیض و فی عطارد بعکس ذلک. و قیل الرأس موضع من منطقةالممثل یکون القیاس ان یجوز الکوکب علیه و یمرّ الی جانب الشمال و الذّنب موضع منها یکون القیاس ان یجوز علیه الکوکب و یمرّ الی جانب الجنوب. ففی الزهرة و ان کانت النقطتان بحیث یقع علیهما الکوکب و یمرّ الی جانب الشمال ، لکن احدیهما علی القیاس و الاخری علی غیر القیاس و علی هذا القیاس فی عطارد. و یخدشه انّه لا یتعین حینئذ ان ایّتهما علی القیاس و الاخری علی غیر القیاس. و المقصود ان یجعل التمیز بینهما. هکذا یستفاد من الجغمینی و حاشیته لعبدالعلی البیرجندی. و شرح التذکرة له - انتهی. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). و شرف ذنب در قوس است. ( مفاتیح العلوم خوارزمی ) :